مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است {عج} والله ندیدم حق را نپذیرند برادران اهل سنت شریف ترین مردم دنیا هستند و درجا کلام حق رامیپذیرند نام شیعه 12بار در قرآن آمده { وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی 110 + 135 فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169به ابجدبرترین دین 926-541عمر ابوبکر=385 با آل قرآن 385 فلسفه دین الله 385با قانون الهی دین الله 385یا الله وصی بحق محمد 385با آل قرآن385 شیعه 385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دبن الله 385 به دین الهی الله محمد علی 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 این عدد نورانی را جلوی آئینه بگیر ابجد 5 تن آل عباء میشود 583 = 385 شیعیان فرزندان اهل بیت میباشند وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: نام شیعه چندین بار در قرآن آمده شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... شیعه دوازده امامی385 ابجد385بدین واقعی اسلام385اسلام پیامبر385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 به علم ابجد 385 بدین واقعی اسلام 385 شیعه385 یعنی حق اسلامه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 بدین اسلام واقعی 385اسلام پیامبر385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 دوازده بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم نیامده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر= دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم شیعه میباشد 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 از پیامبر سئوال شد جانشینان شما چند نفرند فرمود 12 نفر پیامبران چند نفر بودند فرمود 124 هزار نفر و فرمود رسولان حق چند نفر بودند ایشان فرمود 313 نفر به ابجد رمز الله 313هر سال 313 روز با 52 جمعه 52+313= 365 روز سال رمز الله 313+72 یاران امام حسین72 +313 یاران امام زمان = 385 شیعه 385با آل قرآن385 شیعه 385 سلام به نام زیبایت یا قائم آل محمد من فقط دانم که مولایم توایی مولاء دیر نشده دیدار مجدد بنظر شما انگار یادت رفته ما را آقا ما شما را میخواهیم آقا هر وقت شما خواستی که نشد بگو ما بیائیم به دیدن شما وقتی روبروی شما قرار میگیرم تمام حاجاتم بر آورده میشود و دلم آرام میگیردشادی واقعی دیدار با شماست افتخار شیعه نام قائم است لطف مولایم بما هم دائم است مولاء منتظرم تا شکایت به مادرم زهرا نکرده ام بیا آقا جمالتو عشق است یا قائم آل محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست سرور کائنات محمد استو جمال قائم آل محمد علیست جانشینه حق مولایم علی خیبر کنی بت شکنی یا قائم آل محمدی تو آقایی تو مولایی جمال محمدی کمال علی جمال خدا با رسول توایی جانه شیعه و جانه رسول مگر نام محمد هم علی نیست جانشینه حق پیغمبر علیست همین بس که نام محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست وصی خدا بت شکن به کعبه به دوش نبی ست جمالتو عشق است یاقائم آل محمدی تو چقدر خوبو زیبایی روح علی جانه محمدی جمال رسولو کمال علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بوود نام مولاء الهی عزیزه بتولو جانه مصطفایی مرتضایی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی فرق حیدر کعبه ومحراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی مگر نام محمدهم علی هم علی نیست آئینه روی محمد علیست نگینه روی مصطفی بوود علی مرتضی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمد علیست وصی بحق 110 محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست بلغ العلی بکمالهی کشف الدجا بجمالهی حسنت جمیع خصالهی صلو علیه و الهی چه جمال با صفایی شده نامت الهی هم ساقی کوثر علی حیدر علی صحر ابن عم وصی مصطفی حله پوش هل اتایو انما وارث گنجینه سرر قضاء قابل تشریف قوله لا فتا مولاء علیست شا هراره حق تو هستی در سلوک کائنات پرورده به دامن خود مصطفا عجب گلی گل کوثر گل حیدر یا قائم آل محمدی چه جمال با صفایی شه عالمی فدایی که به جای مصطفایی که تو بعداز خدایی شده نامت الهی تو جمال مصطفایی که علی مرتضایی شده بت شکن به کعبه که به دوش مصطفا یی که جمال مرتضایی شده نامت طلایی تو طلای ناب مایی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست ائینه روی محمد علیست اگه کسی با هوش باشه که عمری نمیشه ولی مکه لیاقت فرزندان پیامبررا از دست داد همه به عراق و ایران آمدند شما اگر دینتان را از ایرانیها فرزندان پیامبر گرفته اید خوشا به حالتان قرآن 351 فارسی351 رسول خدا فرمود روزی یاران سلمان فارسی در عین دانایی و حقیقت شما را به اسلام دعوت و شمانمیپذیرید پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم کوثر باشد شیعیان فرزندفاطمه میباشند ما ایرانیان افتخارمان این است که نوهای رسول خدائیم یا از مادری یا پدری فرق نمیکند نسل ایران نسل فاطمه سلامه الله علیه میباشداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشنداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند دوست دارم دوباره بنویسم یک بارم برای مولایم مهدی مینویسم مولاء افتخار کن نوکرای خوبی داری اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند یک بار هم برای مادرم حضرت حواء و حضرت فاطمه سلام الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیک بار هم برای شهدای شیعه از حضرت آدم تا حضرت مهدی صلوات الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیگ بار هم برای سنیها که حق را بپذیرند خودشونو مثل عمر به خریت نزنند بخدا اگر حق را نپذیرید روز قیامت بیچاره اید من نوشتم و شما هم خواندید دیگر جای هیچ بهانه ای نیست اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند گمراه دین 310 عمر 310 310کفری 310 دلیل نفاقه جهل عرب 310اباجهل در دین 310منکر310نیرنگ310مار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310310نمرودی 310جاهل منافق310ابله منافقا310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 یا باء دین اسلام 310قاصبان بدین 310عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 فاسق دینه 310وهابی کودن دین اسلامی 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما310 خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 احمق ملحد 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231 یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن کفری عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 ابوبکر+310عمر= 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند 541 گرگ منافقینی 541
JSN-LGRP1-CHN 10.0.0.168 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
خرید عینک آفتابی اصل 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 =5 ضربدر4ضربدر2= 40 و آدرس alialiali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 290
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 306
بازدید ماه : 585
بازدید کل : 97242
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


به ابجد مقصر 430+541 عمر ابوبکر = 971 ظالم به دست می آید به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 مرگ کافر 541 به ابجدکبیر ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد 1202ننگین ترین نامردان پلید 74 ابجد صغیر 74 به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74 به ابجد فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد 74 فرقه ابجد سه خلیفه میباشد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نادان یا ملحد دینه اسلامی 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 74منافق دین اسلام 467-541=74 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467- 541 ابوبکر عمر= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته 74نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 از تورات و انجیل و اوستا هم خواستید میآورم خیلی پروئید و نامرد آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر باید از خجالت بمیرید جواب خدا را چه خواهید داد گمراه دین310 عمر 310 منکر310نیرنگ 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310ابله منافقا310جاهل منافق310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310عمر 310 ابله منافقا 310وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310 نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین310 جاهل منافق 310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 بمار زنگی 310به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد 231عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

مگر نام محمد هم علی نیست  آئینه روی محمد علیست عشق یعنی قدرت پروردگارنام آوری خیبر کنی بت شکنی دوش نبی هم ثاقی کوثر علی  قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی این نام محمد است علی میبینی آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمدعلیست شهادت میدهم والله به قرآن وصی این پیامبر یاور آن در عرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاء علی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی تقدیم به روی ماهت یا قائم آل محمدی

مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست بنامت قسم یا علی توایی وارث این نبی به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم سرور کائنات محمد استو جمال محمد علیست

به ابجدکبیروصغیرالله86+110دین الهی =196دین اسلام196به ابجدکبیروصغیر مهدی 82+114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196+52 هر سال 52 جمعه داریم = 196 دین اسلام196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود دین اسلام 196 نشانه های دین الهی الله به ابجد صغیر و کبیراسلام 144 ضرب 12 امام در خودش 144 یعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 ضرب 12 امام میباشد به ابجد صغیر و کبیر  اسلام 144+241 دین بحق الله  = 385 به ابجدکبیروصغیرالله86+110دین الهی =196دین اسلام196قلب دین196به ابجدکبیروصغیر مهدی 82+114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 قلب دین 196اسلامه مهدی 196+52 هر سال 52 جمعه داریم =144  196 دین اسلام196 بااماما دین الهی196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود دین اسلام 196   سوره قرآن114+52 جمعه در سال= 166 لا اله الا الله +30 روز ماه =196 دین اسلام 196 +52 جمعه در سال = 144 ضرب 12 امام در خودش = 144 اسلام حق240 اسلام حق240+5 تن = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 دین بحق الله 245 دین الهی 110+135 دین الله = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 دین بحق الله 245 دین الهی 110+135 دین الله = 245 علی110+135 فاطمه = 245 دین بحق الله 245به ابجدکبیر مهدی 59+110علی دین الهی +196 دین اسلام=365 روز سال

 نام امام 12 بار در قرآن آمده است نام شیعه 5 بار در قرآن آمده است 5ضربدر 5= 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم آدم باش و حق را بپذیر اگر دین نداری لااقل آزاد مرد باش پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25اولین 25دین آدم25به مکتب25پیامبر25دین آدم 25اسم اعظمه25 بانام هاخاتم25محمده 25والله 25یاور 25استاداعظم25 نظرقرآن25کعبه25 شیعه25والله25باحقی 25قرآنی 25به قدیس 25 25شیعه25دین آدم 25استاداعظم 25نظرقرآن25شیداء25شیعه25به امرخدا25مخلصی25عاشقی25بسیجی 25خوشآمدی25والله25 باحقی25قرآنی25کعبه25شیعه25 مخلصی25شیعه25مخلصی 25 تقواء 25 عدالت 25والله 25قرآنی25 مخلصی25 بمهدی25 پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد چرا شما شیعه هستی بخاطر اینکه از فرزندان عزیز کوثر قرآن فاطمه دختر رسوله 25خدایی 25والله 25شیعه 25 ابن رسول25 ابن بتول25 والله25 تقواء25 عدالت 25 اولین 25دین آدم25 شیداء 25 شهید ها 25 خوش آمدی25 «ايستاده» 25 (قائم) در کتاب شاکموني؛ ایستاده 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ شیعه 25 ماشیع 25نظر قرآن 25 استاد اعظم 25علمه 25 والله 25 راستگوها 25 ماشیع 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ ماشیع 25  شیعه 25

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

به ابجد232صاحب اصلی 232 کبیر232 نفس زکیه 232+351قرآن =583 شبکه نور583 ره الهی اهل دین 351 +232 نفس زکیه = 583پنج تن آل عباء 583 بذات الله 583 شبکه نور 583 با برحق اهل اسلام محمدی 583 معما های کله قرآنی 583 سربلند اهل دینه 583

به ابجد  اهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام = 583شبکه نور 583 ابجد 5 تن آل عباء 583 وبرعکسش میشه 385شیعه پیامبرفرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه385 شیعه385مرد عالم385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام385شهید الله 385 شیداء385دین انقلاب اسلامی385شیعه385با آل قرآن 385 دین انقلاب اسلامی385 پادشاه دینی  385سلطان اهل بدین اسلام 385 با دین حق امام حسین 385 با آل سلطان عالمین 385 یا دین برحق 385 شیعه 385 مهدی امام حق دین ها 385با عقل کل اسلام  385یا جمال الهی  امام مهدی 385 بقبله عالم اهل دین 385 دین ناب الله محمد علی 385 با آل قرآن 385 اسلام پیامبر385 باروزنه اميد جهان385 قولو لا اله  الا الله تفلهو به ابجد صغیر و کبیر  926 -541 عمر ابوبکر = 385 اگر لا اله اله الله گفتی و شیعه شدی اهل نجاتی

به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه 385پیامبر فرمودهیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 فقط شیعیان قائم آل محمد علی اهل نجات دین555-541 عمر ابوبکر= 14 معصوم  خانواده پیامبر اعظم محمد (ص) 385

به ابجدکبیروصغیرالله86+110دین الهی =196دین اسلام196قلب دین196به ابجدکبیروصغیر مهدی 82+114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 قلب دین 196اسلامه مهدی 196+52 هر سال 52 جمعه داریم =144  196 دین اسلام196 بااماما دین الهی196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود دین اسلام 196   سوره قرآن114+52 جمعه در سال= 166 لا اله الا الله +30 روز ماه =196 دین اسلام 196 +52 جمعه در سال = 144 ضرب 12 امام در خودش = 144 اسلام حق240 اسلام حق240+5 تن = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 دین بحق الله 245 دین الهی 110+135 دین الله = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 دین بحق الله 245 دین الهی 110+135 دین الله = 245 علی110+135 فاطمه = 245 دین بحق الله 245به ابجدکبیر مهدی 59+110علی دین الهی +196 دین اسلام=365 روز سال وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

 

 نام شیعه چندین بار در قرآن آمده  شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه  یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... شیعه دوازده امامی385 ابجد385بدین واقعی اسلام385اسلام پیامبر385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385  به علم ابجد 385 بدین واقعی اسلام 385 شیعه385 یعنی حق اسلامه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 بدین اسلام واقعی 385اسلام پیامبر385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385 شیعه 385شیعه یعنی چه385مرد عالم 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه  یعنی علی 110+فاطمه +140 با اسلامه 385 یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه یعنی دین الهی 110+135 دین الله = 385 دین الهی 110+82 امام+23 مهدی=215 + محمد 92+ علی 110+48 = 385 شیعه یعنی با آل قرآن 385
110 دین الهی 92 محمد 110علی +132 اسلام +31 کلام حق نور قرآن  قرآن ناطق = 385

 

به ابجد کبیر و صغیر الله86+110 دین الهی = 196دین اسلام 196 بدین های الهی الله196 امام بدین الهی196 دین اسلام 196+114سوره قرآن + 103 با اهل دین +82 مهدی= 385 شیع

 

مهدی82امام +114 سوره قرآن =196 کلید دین 196به ابجد اهله دین 100+110 دین الهی علی  +59 مهدی 269 امام واقعی 269+59+23 مهدی = 351 قرآن +14 معصوم = 365 روز سال

 

دین اسلام 196 +114 سوره قرآن  + 103با اهل دین +  82 مهدی =385 شیعه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385نام شیعه 12بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های عمری را محکم به دیوار بزنید

 

دوازده بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم نیامده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

 

  به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر= دین اسلام 196 کلید اسلام 196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196 حامی بدین الله 196 کلیداسلام196 اسلام مهدی 196ضرب 14 معصوم شیعه میباشد  196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196بدین های الهی الله196 امام بدین الهی196امام کل دین 196اسلامه مهدی196 حامی بدین الله196 از پیامبر سئوال  شد جانشینان شما چند نفرند فرمود 12 نفر پیامبران چند نفر بودند فرمود 124 هزار نفر و فرمود رسولان حق چند نفر بودند ایشان فرمود 313 نفر به ابجد رمز الله 313هر سال 313 روز با 52 جمعه 52+313= 365 روز سال رمز الله 313+72 یاران امام حسین72 +313 یاران امام زمان = 385 شیعه 385با آل قرآن385 شیعه 385 امام باقر (ع) فرمود هر کسی فرزند فاطمه باشد شیر وحشی و گرسنه او را نمیدردشاه جهان به اهل دین سلطان حسین385 بدین اسلام کلید دین 385
 385 شیداء385 شیعه385بزودی با گله شیرهایم که دویست شیر می باشد عربستان را فتح خواهم کرد این شیرها تعلیم دیده و شب هر موجودی سر راهشان قرار بگیرد خواهند کشت

 

آیا میدانید کسانی که توسط حیوات کشته میشوند 11 برابر بیشتر از سقوط هواپیاست

 

 این برادر صاحب وبلاگ میباشد علی شیر کش

 

385

بلغ العلی بکماله کشف دوجی ا به جمالهی حسنت جمیع خصالهی صلو علیه و آلهی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی در عرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاء علی سرور کائنات محمد استو جمال محمد علیست درعرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاء علی

مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابوصد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

 

به علم ریاضی قرآن نظر الله 1216-1202 سه خلیفه = 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم میگویندبه ابجد  نظر دین 1214 -1202 عمر ابوبکر عثمان = 12 امام غدیر1214 -1202= 12 امام حضرت مهدی 12 دوازدهمین امام جهان میباشد خداوند سال ماه روز ساعت را بخاطر جماله الهی ایشان تنظیم نموده است قرآن سوره های قرآن همه معادلات جمال روی امام مهدی میباشد

 

 

 

به ابجد اهل دین 100+110 دین الهی علی  +59 مهدی 269 امام واقعی 269+59+23 مهدی= 351 قرآن +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز= 351 قرآن 351 فارسی 351 قرآن 351 +14 معصوم = 365 روز سال337اهل دین اهل دین کامل الهی 337 محمد92+110 علی +135 فاطمه = 337  به ابجد علی 110 دین الهی 110 فاطمه 135 دین الله 135 دین الهی 110 علی110 مردم  مردمی بسیار مهربان و شریف میباشند اینجانب جوانان مومن را خیلی خیلی دوست دارم و عاشق مسجد بسیار زیبایتان  هستم
پبامبر قلم و دواتی خواست که بگوید ای مردم دین الله 135 را پاس بدارید و دین الهی 110 را یاری کنید به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه 135 دین الله 135+110 علی دین الهی = 245 دین الهی را یاری کنید نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های نجس یک بار هم در قرآن نیامده است  مردم منافق و نادان 74 روز بعد از وفات رسول خدا دین الله135 را به آتش کشیدندو فاطمه یگانه دختر رسول خدا را به شهادت رساندند آتش به دره خانه مولاء بهانه بود منظور خسم کشتن بانوی خانه بود فاطمه 135 دین الله 135 علی 110 دین الهی 110  نام شیعه چندین بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده است
 تمام فرقه های باطل و تو  درآوردی در قرن 20و 21 توسط گروه های منحرف و شیطانی که در قرآن یک بار هم از آنها نامی برده نشده اینها انسانهای بی تقواء گمراه دین فاسد منافق میباشند 74والشجرتهاالملعونه 74 نوادگان پلید شجره ملعونه میباشند همین اینها باعث 74 فرقه شدن دین الهی شدند فاسدالعقیده منحرف میباشند از سیمای شیطانی و پلید آنها مشخص است دروغ گویانی فاسد فاسق میباشند و از قرآن شرم نمیکنند

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

نام شیعه چندین بار در قرآن آمده است ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده نام همه 74 فرقه پلید را که در قرآن نیامده باید به دیوار کوبید و اینها همه ضد ولایت و ضد اهل بیت پیامبرند خداوند ان شاء الله هدایتشان کند بیشرمانه  به قرآن و آیاتش توهین میکنند

آل سقوط به ابجد آل سعود 171 +370 شیطان = 541

پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541مرگ کافر541  541عداوتین 541 منافقان نادان پلیده دین 541ابجدظالم971-430مقصر=541عمر ابوبکر541 مقصر 430+231 ابوبکر =661 عثمان 661+310 عمر =971ظالم به دست میآید971ظالم 971+231 ابوبکر= 1202  ابجد سه خلیفه 1202  مقصر430 + 231=661 عثمان عمر310 عمر +661 عثمان= 971 ظالم به دست می آید عثمان661+310 عمر = =971 ظالم به دست می آید خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر =971 ظالم971+231 ابوبکر رکب وبا =1202 سه خلیفه عمرابوبکرعثمان1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم این آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد1202 ان من المجرمین منتقمون 1202خداوند میفرماید ما ازمجرمان سخت انتقام میگیریم   ظالم به دست میآیدبه ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر541 فتنه ها 541+430 مقصر = 971 ظالم + 231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه کفر 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ظالم 971 - 310 عمر =661عثمان

دشمن الله و رسولی 772- 541 عمرابوبکر= 231 ابوبکر  رکب وبا

پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر=231ابوبکر

خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر

به ابجد خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر
 مرتدون بدین ها 772-541= 231 ابوبکر 231ابوبکر 231 +971 ظالم = 1202 ابجد سه خلیفه وهابی اینم آیه قرآن به ابجد کبیر سه خلیفه ان من المجرمین منتقمون1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد

 

با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر =971ظالم به دست میآیددشمن الله و رسولی 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231

به ابجد راز قرآن 559-541 فتنه ها = 18 ذالحجه" غدیر خمبه ابجد بدعت کنندگان 651-110 دین الهی = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 مکافات 541 آفت کلی 541عمر ابوبکر541 پیامبر فرمود بعداز من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ظالم 971-430 مقصر =  541عمر ابوبکر 541 عمر ابوبکر بارها در جمع یاران خود را ملامت نموده چرا حق علی و فاطمه را باغ فدک را غصب نمودند و بدعتها در دین نمودند خود را بسیار ملامت مینمودند عمر میگفت بدعت کردم 740 -430 مقصر = 310 عمر بدعت کردم 740 مقصر عمر 740 بدعت کردم 740 مقصر عمر 740 توجه شمارا به معادله و صیغه بدعت جلب می کنم به ابجد دین بدعتا 541 عمر ابوبکر541 بدعتی پلیدیه 541  بدعتگر 676-135 دینه الله135 فاطمه 135 = 541 عمر ابوبکر541 بدعتگرهای پلیدا 737-196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم 196 =541عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی541 آفتین 541 مکافات 541 آفت کلی 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541

به ابجد غدیر 1214 -541 عمر ابوبکر= 673 - 132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 مکافات 541 آفت کلی 541 آفتین 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر 541

به ابجد غدیر 1214 -1202سه خلیفه =12امام یکی پس از دیگری توسط پیامبر اعظم انتخاب گردیدند

انتخاب الله 1120-1202 سه خلیفه قاصب = 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 امام 82 الم 82 امام 82 هم اکنون امام 82 مهدی 82 به ابجد صغیر وکبیر 82 میباشد این است

به ابجد کبیر مهدی 59امید مستضعفان جهان 59 قرآن کتب محمدی59 بمعنای 114 سوره 114+59+23 مهدی = 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 صاحب اهل زمین 196 کلید بدین الله 196 کلید اسلام 196 گل سر سبد 14 معصوم مهدی میباشد

( انتخاب الله) 1120-1202 سه خلیفه قاصب=82 امام مهدی 82 الم 82 به ابجد کبیر و صغیر 

(اهل دین خلیفه قاصب دین = 1082-541عمر ابوبکر= عمر ابوبکر541

بدعتگرانی 737-196 دین اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 بدعت کرد 700-430 مقصر = 370 شیطان +171 آل سعود= 541 عمر ابوبکر541 بدعت کردی 710-661 عثمان = 49 عمر ابوبکر 49 به ابجد صغیر 49 شجره ملعونه 49ابوبکر عمر49 عمر میگفت  740 بدعت کردم 740-430 مقصر = 310 عمر مقصر عمر 740 به ابجد کبیر ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر پرتگاه منافقا 878-337 محمد علی فاطمه = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی

با پرتگاه اهل دین اسلام 851-541 عمر ابوبکر = 310 عمر ظالم 971- 310 عمر = 661 عثمان  661مردان رجس یا ابله پلید661عثمان661 -971 ظالم = 310 عمر= یامردان رجس ملحد 651 بله اسراف کاران 651 مردانه فاسده دینه اسلام 651-110دین الهی=541 فتنه ها 541 مکافات541عمرابوبکر541 اهله شر541 آفت کلی 541 آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541

دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت

به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

حضرت آدم محتاد نبود اخلاقی بسیار نیک داشت مردباایمان وباتقواء بود تا میتوانست به همسرش حضرت حواء نیکی و مهربانی مینمود حضرت حواء طاقت یک دقیقه دوری حضرت آدم را نداشت با پذیرایی مفصل حورالعینی و شیطان آتش بیار معرکه  یه سیخ کوبیده دو تا گوجه انواع میوه های خوش مزه طبق طبق شیرو عسل جای شما پر بوداز نفس

خداوند به آدم و حواء پسری داد بنام قابیل و هنگامی که قابیل به سن بلوغ رسید با دخترکی از جنس جنیان بنام ( جهانه ) ازدواج نمود بعد از آن خداوند هابیل را به آدم (ع) بخشید و او با حوریه ای بهشتی بنام ( نزله ) وصلت نمود ، بفرمان خداوند آدم مامور گشت تا میراث نبوت و گنجینه دانش الهی خود را نزد فرزند کوچکش هابیل به ودیعه نهد . قابیل که از این قضاوت پدر بر آشفته بود لب به اعتراض گشود .

به علم ابجد قرآن= اعتراض اهل دین 1572 -1202 ان من المجرمین منتقمون ابجد سه خلیفه قاصب دین = 370 شیطان شروع شد توصیه های آدم پیرامون این امر و مشیت الهی نتوانست باور قابیل را همراه خویش سازد و بالاخره مقرر گشت تا آندو برای خداوند قربانی نمایند . هر کس که قربانی اش مورد قبول واقع گشت لاجرم همو نزد خداوند از قرب بیشتری برخوردار خواهد شد و نشانه قبول قربانی این بود که آتش ار آسمان آن نذر معهود را می بلعید . قابیل که کشتزارهای فراوانی را در اختیار داشت مقداری گندم نامرغوب را به نشانه نذر در معرض امتحان قرار داد و هابیل که صاحب رمه های فراوان بود قوچی تنومند را به نشانه قربانی هدیه نمود ، آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را بلعید ، ابلیس که نظاره گر جریان بود نزد قابیل آمده و به تحریک او پرداخت و اظهار داشت اگر اوضاع اینگونه پیش رود در آینده نسل برادرن بر تو فخر خواهند فروخت چرا که او نزد پدرت از خصوصیت ارزنده تری نسبت به تو برخوردار است پس بهتر است او را از پیش پای خویش برداری قابیل نیز بر اثر وسوسه شیطان برادر خود را به قتل رسانید .به علم ابجد قرآن= اعتراض اهل دین 1572 -1202 = 370 شیطان 370شروع شدشیطان آتش بیار معرکه شد وقتی خداوند آدم سرشته شد هزاران فرشته مشغول ساختن اجزای او شدند خداوند فرمود لول درست کنید هزاران لول ساخته شد خداوند فرمود فقط یکی کافیست سه لول بسیار واقعی بود فرمود این سه را کنار بگذارید می خواهم ابوبکر عمر عثمان را بسازم از گل لول آدم (ع) شجره ملعونه 49  والشجرتها الملعونه 74 ابجد صغیر سه خلیفه و منافقان را از گلهای لول حضرت آدم ساختند بخاطر این که به هیچ صراطی مستقیم نبودند و قصب خلافت نمودند هم اکنون هم برای به ریاست رسیدن فقط به میز فکر میکنند دیگر فکر نمی کنند افراد با ایمان و شجاع که سالها در جبهه از اسلام دفاع کردند و شهید و جانباز شدند حق مجاهدان راه خداست به این چیز ها اثلا فکر نمیکنند گروهی اثلا به جهاد نرفته اند کسی که اصوله دینش کام نباشد نباید قصب میز می کند

( زراره) گوید از امام صادق (ع) پرسیده شد ، گروهی از مردم می گویند : خداوند تعالی بر آدم وحی فرستاد تا دخترانش را به ازدواج پسرانش در آورد و بدین ترتیب ریشه آفرینش از ازدواج محرمات نشأت گرفته است ! امام صادق (ع) در پاسخ فرمودند : خداوند منزه از چنین اتهامی است چگونه می توان گفت که ذات باری تعالی خلقت برگذیده خویش را بر پایه حرام قرار دهد و توان آفرینش پدیده ای حلال را نداشته باشد ؟!فقط شجره ملعونه 49 این گونه اند «نوالي وليکم و نعادي اعدائکم». به ابجد فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر = 74 فرقه نه 74  ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان باعث 74 فرقه شدن دین شدن به ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدند 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 والشجرتها الملعونه 74  اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را انتقام خواهیم گرفت 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان74 میباشدبه ابجد بزرگترین گنا هان کبیره دین 1276 -1202 سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان = 74 تروریست 1276-1202= 74 چرا دین اسلام 74 فرقه شد 74دوزخیان پلید دین ها 74 دوستان پلیده شیطانی 74 قاصبان ملحد بدین اسلام   74 اشداء علی الکفار 74 والشجرتها الملعونه 74 بمفسد ها فی الارض دین 74 مفسد فی الارض اسلامین74 ان من المجرمین منتقمون 74 ولو کره المشرکون 74
چرا دین اسلام 74 فرقه شد ابجد صغیر ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان = 74 اینم آیه قرآن به ابجد سه خلیفه قاصب 74 ان من المجرمین منتقمون 74 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74
ان من المجرمین منتقمون 74 دین اسلام مثل دین مسیح 74 فرقه شد ابجدصغیر  ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان=74 قاصبان ملحد بدین اسلام 74فرقه میگویم74 باشیطان دین های اسلامه 74 شیطان ها  مکار پلیده 74  مکار پلیده شیطان ها 74بنامردان پلید روزگار 74بپلید به نامردان74 نامرده پلید روزگار 74 عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 منافق پلید بدین اسلامه 74میباشند 74با عهد شکنهای دین 74با نامردان عهدشکن پلید 74=74دشمنان اصلی دین اسلامی74عمرابوبکرعثمان74 قاصبان ملحد بدین اسلام   74 اشداء علی الکفار 74 والشجرتها الملعونه 74 بمفسد ها فی الارض دین 74 مفسد فی الارض اسلامین74 ان من المجرمین منتقمون 74 ولو کره المشرکون 74و مکروامکرا" کبارا 74

به ابجد تروریست 1276-1202= 74 بزرگترین گناهان کبیره دین 1276-1202 سه خلیفه لامذهب قاصب = 74 کافرا پلیدبی دین 74بی دینها کافران اسلام  74 تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 کسانی که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدندابوبکر 27+22 عمر+25 عثمان = 74 قیامت دین 615 -541 عمر ابوبکر541 مجرمان دین ها اسلامه= 74 بمنافقان پلید بدین اسلام74 قیامت دین 615-541 =

خیانتی با پلیدی  1128-1202=74  فرقه 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 فرقه شدن دین اسلام به ابجد  فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه ابجد سه خلیفه

 

 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 ابجد سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 عمر22 ابوبکر27+25 عثمان =74

به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه 385پیامبر فرمودهیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 فقط شیعیان قائم آل محمد علی اهل نجات دین555-541 عمر ابوبکر= 14 معصوم  خانواده پیامبر اعظم محمد (ص) آنگاه از حضرت سوال شد بعضی عقیده دارند که حواء از قسمت پائین پهلوی چی آدم آفریده شده است ، امام در پاسخ فرمودند : کسی که چنین ادعا می کند در حقیقت منکر قدرت خداوند است و اینکه او نمی تواند همسری حلال را که از پهلوی آدم خلق نگشته باشد برایش خلق نماید . سوال کننده در ادامه گفت : چنانچه حواء از پهلوی آدم آفریده شده باشد باید نتیجه گرفت که ازدواج نسلهای بعد از او تماماً در طبقه ازدواج محرمات با یکدیگر است . امام صادق در پاسخ فرمودند : هنگامیکه خداوند آدم را از گل سرشت و به فرشتگان امر کرد تا بر او سجده نمایند برای مدتی او را به خواب برد آنگاه به هیئت آفرینش او پرداخت و آغاز تشکیل خلقت حواء را در محل گودی کشاله ران آدم قرار داد ، آدم بعد از مدتی در اثر جنبش حواء به وجود او پی برد و هنگامیکه حواء از آدم جدا گشت در برابر او با سیمای بسیار زیبا ظاهر شد و با آدم به گفتگو پرداخت ،داستان واقعی از همین جان شروع شد تو کیستی اگه آدمی پس برگت کو  آدم از او پرسید : تو کیستی ؟ حواء پاسخ داد :ماما فرشته  همچنانچه که می بینی مخلوق خداوند تعالی هستم ،مولایم فرمود تمام حورالعین ها به زیبایی مادرمان حواء قبطه می خوردند از بس زیبا بود آدم از زیبایی و جلال او مات مبهوت شده بود آدم با تعجب از حضرت باری تعالی پرسید : پروردگارا این بنده تو که من چنین با او مانوس گشته ام کیست خدایی خیلی دوستش دارم ؟ خداوند در پاسخ آدم فرمود : او کنیز من حواء می باشد . آیا مایلی او را همنشین و انیس تو سازم ؟چرا که نه  با پذیرش آدم ، حواء به حبالۀ نکاح او در آمد و در همین هنگام نیز خداوند نیروی شهوت را در وی بوجود آورد . آدم از خداوند تعالی پرسید : چگونه رضایت و خشنودی ترا در این مهم فراهم سازم ؟ و خداوند فرمود : خشنودی من در آنست که به حواء نشانه ها و ویژگیهای دین مرا بیاموزی . آنگاه خداوند از آدم خواست تا حواء را به طرف خویش خواند ، آدم از حواء خواست تا بسوی او بیاید اما حواء خواهش او را رد کرده و در عوض از آدم خواست تا ابتدا او بدین امر مبادرت ورزد و به دستور خداوند این آدم بود که ابتدا بطرف حواء حرکت کرد و اگر غیر از این بود جریان آفرینش بگونه ای تغییر می یافت ، که این زنان بودند که می بایست ابتدا برای خواستگاری از مردان اقدام کنند . زن ذلیل زنا برند خواستگاری  آخه اونا جزو آدمیزاد نیستند ه

قول متداول در بیان اهل سنت اینست که حواء از پهلوی چپ آدم خلق گشته اما حدیث مذکور این نقل رایج را منتفی می سازد و بدین ترتیب می بایست نظرات مغایر با روایت را یا حمل بر تقیه نمود یا اینکه مطابق روایت صدوق علیه الرحمة بگوئیم حواء از زیادت گل آدم (ع) سرشته گشت .

( رازی ) در ( مفاتیح الغیب ) و در ضمن تفسیر آیه ( یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ) می گوید : منظور از زوج در این آیه حضرت حواء می باشد و در آفرینش او از آدم (ع) دو گونه نقل قول گشته است . اولین نقل که اکثریت نیز بر آن اتفاق نموده اند اینست : آنگاه که خداوند نور خود را بر آدم ساطع فرمود ، در این وقت حواء را از یکی از دنده های چپ او بیافرید ، بعد از مدتی آدم که در خواب فرو رفته بود از جای برخاست و بسوی حواء حرکت نمود چرا که او قسمتی از وجودش بود ، طرفداران این نظریه به روایتی از رسول اکرم (ص) تمسک جسته اند . که ایشان فرمودند : اصل آفرینش زن از میان دنده و پهلوان آدم بوده است و چنانچه بر آن شوی تا در هیئت او تغییری حاصل کنی مسلماً  در هم خواهد شکست اما اگر به حالت اعوجاج رهایش سازی خواهی توانست از او بهره مند گردی . اما نقل قول دم که عمدۀ نقطه نظرات ( ابو مسلم اصفهانی ) است می گوید : منظور از آیه ( و خلق منها زوجها ) یعنی جنسی مطابق همان نفس و روان همچنانچه خداوند در جای دیگر می فرماید : ( والله خلق لکم من انفسکم ازواجاً ) و نیز مانند آیه ( اذبعث فیهم رسولاً منهم ) رازی در ادامه می گوید : باید قول اول را ترجیح دهیم چرا که اگر خلقت حواء را نیز ابتدائی فرض نمائیم آنگاه اصل خلقت از دو نفس و روان خواهد بود و این بر خلاف صریح آیه قرآن است یا ممکن است اینگونه پاسخ گوئیم که کلمه ( ِمنْ ) برای ابتدای غایت است و چون ایجاد و کون آفرینش با آدم (ع) آغاز گشته است بنابراین صحیح است که گفته شود ( خلقکم من نفس واحدة ) از طرفی همچنانکه خداوند تعالی توانست با قدرت لایزال خویش آدم را از خاک بیافریند همو قادر خواهد بود تا حواء را نیز اینگونه خلق نماید و اگر اینگونه بیاندیشیم در آن صورت نیازی نخواهد بود تا بگوئیم خلقت حواء از میان پهلوان آدم آغاز گشته است .

گروهی از محدثین می گویند : ممکن است آفرینش از نفس واحده را همان پدری واحد و یگانه فرض نمائیم همانطور که می گوئیم قبیله ( بنی تمیم ) از تمیم بوجود آمده اند و منافاتی ندارد تا مادر و جنس اناث را نیز در این نشأت و اصلیت دخالت دهیم و با این وصف می توان گفت که شاید منظور از ( منها ) در آیه ( و جعل منها زوجها ) در حقیقت بیان علت و سبب اصلی آفرینش است و بس .

( زراره ) به نقل از امام صادق (ع) در رد نظر اهل سنت پیرامون ازدواج برادران و خواهران با یکدیگر می گوید وای بر این گروه که نظرات آنها نه موافق نظرات فقهای حجاز است و نه مطابق آراء فقیهان عراق . خداوند دو هزار سال قبل از خلقت آدم امر فرمود تا بر لوح محفوظ نقش بندند که ازدواج برادر و خواهر با یکدیگر از محرمات است پس چگونه است اینگونه نظرات در حالیکه ما هیچ اثری از حلیت این موضوع را در کتب آسمانی مثل تورات و انجیل و زبور و فرقان نمی یابیم تحقیقاً اینگونه برداشتها چیزی نیست مگر تقویت نظریه مجوسیان .

آنگاه حضرت پیرامون پیدایش نسل آدم و ذریه او اینگونه فرمودند : آدم (ع) در هفتاد بار زایمان حواء _ع) صاحب یکصد و چهل دختر و پسر شد تا اینکه هابیل بدست برادرش کشته شد . در مرگ او آدم آنقدر بیتابی کرد که تصمیم گرفت پنجاه سال از نزدیکی با حواء دوری گزیند بعد از این مدت طولانی خداوند بر آنها عطیه ای بهشتی مرحمت فرمود ، عصر روز پنج شنبه حوریه ای سیه چشم بنام ( منزلة ) از بهشت فرود آمد و به امر خداوند با ( شیث ) ازدواج نمود و فردای آنروز بهنگام عصر دیگر کنیزکی بهشتی به امر خداوند از بهشت پائین آمده و به ازدواج فرزند دیگر آدم یعنی ( یافث ) در آمد . از همسر شیث پسرکی بدنیا آمد و نیز از همسر یافث دختری و آنهنگام که آندو با یکدیگر ازدواج نمودند سلف صالح و برگزیدگان از پیامبران یکی پس از دیگری پا به عرصه وجود نهادند .

همچنین امام صادق ( ع) فرمودند : آدم (ع) سفارش و وصایایی را بر پسرش شیث به ودیعت نهاد و شیث نیز این وصایا را به پسرش  شیبان ( مسعودی نام او را ریسان می داند هنگامیکه مرگ شیث فرا رسید خداوند به او امر کرد تا تابوت و اسم اعظم را نزد پسرش ریسان فرزند منزله یعنی همان حوریه بهشتی به ودیعت گذارد . بعضی اسم اصلی ریسان را انوش می دانند . ) منتقل ساخت . شیبان همان پسر ( منزله ) حوریه بهشتی است که آدم (ع) به فرمان خداوند او را به ازدواج فرزندش شیث در آورد

( ابو حمزه ثمالی ) گوید : شنیدم که علی بن الحسین (ع) با مردی از قریش اینگونه سخن می راند : آدم (ع) هنگامی که توبه اش مورد قبول واقع شد در روی زمین به مضاجعت با حواء پرداخت و او محرمات الهی را بسیار پاس می داشت . آدم از حوا صاحب بیست پسر و بیست دختر شد و در هر بار زایمان صاحب 2 فرزند پسر و دختر می شد ، اولین فرزند پسر او (هابیل ) بود که به همراه دختری بنام ( اقلیما ) متولد شد و در زایمان دوم صاحب پسری بنام ( قابیل ) و دختری بنام ( لوذا ) شد ، لوذا زیباترین دختران آدم بود  بطوریکه پدرش دائماً در مورد او احساس خطر می کرد و بدین خاطر تصمیم گرفت تا او را به ازدواج هابیل و اقلیما را به ازدواج قابیل در آورد . قابیل از این رأی پدر در آشفت و با اعتراض گفت : چگونه است که مرا به ازدواج اقلیما خواهر زشت چهره هابیل  در می آوری و لوذا خواهر زیبای مرا به ازدواج هابیل ، آدم تصمیم گرفت بین آنها قرعه بیاندازد و نتیجه قرعه همان نظریه اول آدم بود بدین ترتیب قرعه هابیل بنام لوذا و قرعه قابیل به نام اقلیما افتاد . بعد از این جریان بود که خداوند ازدواج با محرمات را حرام نمود . در اینجا آن مرد قریشی پرسید پس فرزندان آنها چگونه با یکدیگر ازدواج کردند ؟ و اگر چنین باشد مجوسیان نیز اینگونه رفتار می کنند ! علی بن الحسین (ع) در پاسخ فرمودند : مجوسیان این کار را بعد از تحریم از جانب خداوند انجام دادند و تو نباید منکر خلقت خداوند باشی چرا که حواء نیز از آدم بوجود آمد و بر او حلال شمرده شد و مسأله تحریم با محارم بعد از آن مقرر گشت .

البته باید حدیث مذکور را حمل بر تقیه کرد چرا که رای متداول در میان عامه اینگونه است . در روایتی امام صادق (ع) اینگونه می فرمایند : اولین فرزندی که از آدم و حواء بوجود آمد دختری بود بنام ( عتاق ) و او اول کسی بود که بر عرصه زمین به طغیان و فساد پرداخت و خداوند بر او گرگی بسان جثه فیل و کرکسی در هیئت چهارگوش مسلط کرد تا او را از میان ببرند متعاقب قتل عتاق خداوند به آدم و حواء پسری داد بنام قابیل و هنگامی که قابیل به سن بلوغ رسید با دخترکی از جنس جنیان بنام ( جهانه ) ازدواج نمود بعد از آن خداوند هابیل را به آدم (ع) بخشید و او با حوریه ای بهشتی بنام ( نزله ) وصلت نمود ، بفرمان خداوند آدم مامور گشت تا میراث نبوت و گنجینه دانش الهی خود را نزد فرزند کوچکش هابیل به ودیعه نهد . قابیل که از این قضاوت پدر بر آشفته بود لب به اعتراض گشود .

به علم ابجد قرآن= اعتراض اهل دین 1572 -1202 ان من المجرمین منتقمون ابجد سه خلیفه قاصب دین = 370 شیطان شروع شد توصیه های آدم پیرامون این امر و مشیت الهی نتوانیت باور قابیل را همراه خویش سازد و بالاخره مقرر گشت تا آندو برای خداوند قربانی نمایند . هر کس که قربانی اش مورد قبول واقع گشت لاجرم همو نزد خداوند از قرب بیشتری برخوردار خواهد شد و نشانه قبول قربانی این بود که آتش ار آسمان آن نذر معهود را می بلعید . قابیل که کشتزارهای فراوانی را در اختیار داشت مقداری گندم نامرغوب را به نشانه نذر در معرض امتحان قرار داد و هابیل که صاحب رمه های فراوان بود قوچی تنومند را به نشانه قربانی هدیه نمود ، آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را بلعید ، ابلیس که نظاره گر جریان بود نزد قابیل آمده و به تحریک او پرداخت و اظهار داشت اگر اوضاع اینگونه پیش رود در آینده نسل برادرن بر تو فخر خواهند فروخت چرا که او نزد پدرت از خصوصیت ارزنده تری نسبت به تو برخوردار است پس بهتر است او را از پیش پای خویش برداری قابیل نیز بر اثر وسوسه شیطان برادر خود را به قتل رسانید .به علم ابجد قرآن اعتراض اهل دین 1572 -1202 = 370 شیطان 370شروع شدشیطان آتش بیار معرکه شد 

آنگاه به امر ابلیس آتشکده ای بپا داشت و به عبادت و تکریم آن پرداخت تا بهانه ای باشد برای پذیرش قربانی های او و اول کسی که به پرستش آتش روی آورده و آتشکده ها بر پا نمود قابیل است ، آدم (ع) بعد از مرگ فرزندش بر قتلگاه او حاضر گشت و چهل شبانه روز به گریه و زاری پرداخت و بر زمینی که خون فرزندش را در کام خود کشید لعنت فرستاد و آن موضع همان محل فعلی ( مسجد جامع بصره ) است . روزیکه هابیل از دنیا رفت همسرش نزله صاحب فرزندی شد که آدم (ع) او را به پاس قدردانی از پدرش هابیل نام نهاد . خداوند بعد از هابیل فرزند دیگری بنام شیث یا هبة الله را به آدم ارزانی فرمود و بعد از بلوغ ، او با عروسی بهشتی بنام ( ناعمة ) ازدواج نمود حاصل این ازدواج دخترکب بود بنام ( حوریة ) که بعد ها به ازدواج هابیل در آمد و نسل بعد که هم اکنون نیز ادامه دارد دنباله ازدواج مبارک این دو تن می باشد ، زمانیکه دوران نبوت آدم (ع) به سر آمد او از جانب خداوند فرمان یافت تا آثار نبوت و گنجینه دانش رسالت خویش را به فرزندش ( شیث ) منتقل سازد و او را به رازداری و تقیه سفارش نماید چرا که در غیر اینصورت به همان مصیبتی دچار خواهد شد که گریبان هابیل گشت .

(علی بن ابراهیم قمی ) از امام سجاد (ع) اینگونه نقل می کند : قابیل بر نحوه کشتن برادرش آگاه نبود تا اینکه با تحریک شیطان و وسوسه نفسش  سر او را در میان دو سنگ خرد کرد بعد از قتل برادرش دچار حیرت و پریشانی بود و نمی دانست جنازه او را در کجا قرار دهد تا اینکه دو زاغ در کنار او فرود آمده و بعد از جدال یکی از آنها دیگری را کشته و او را در میان خاکها دفن نمود . قابیل که ضعف خود را مشاهده کرده بود با خود گفت : وای بر من که بسان این کلاغ هم نبودم تا بتوانم جسم برادرم را به خاک سپارم . او سپس گودالی کوچک را حفر نمود و هابیل را در میان آن نهاد . قابیل بعد ار آن به خانه بازگشت و آدم (ع) که هابیل را همراه او ندید از وی پیرامون فرزند کوچکش توضیح خواست قابیل که از جواب صریح به پدرش طفره می رفت ناگزیر او را به محل قتل برادرش آورده و پرده از جنایت خویش برداشت ، آدم (ع) آن زمینی را که خون فرزندش را در خود بلعیده بود به لعنت یاد کرد و بدین خاطر است که بعد از آن هیچ خاکی خون انسان را در خود فرو نمی برد ، آنگاه آدم در فراق فرزندش چهل شبانه روز گریست .

امام سجاد (ع) می فرمایند : چهره قابیل در جهت گردش خورشید قرار داده خواهد شد تا پیوسته گداخته گردد و در هنگام سرما بر پیکرش آب سرد ودر گرما آب جوشان خواهند ریخت .

در ( عیون اخبار الرضا ) آمده است که فردی از اهل شام از علی بن ابیطالب (ع) پیرامون آیه ( یوم یفرالمرء من اخیه ) سوال کرد آنحضرت در پاسخ فرمودند : منظور اینست که قابیل از برادرش هابیل خواهد گریخت . همچنین از آنحضرت درباره علت شوم بودن روز چهارشنبه سوال شد ، حضرت در پاسخ فرمودند : روزیکه هابیل به دست برادرش کشته شد آخرین چهارشنبه ما قمری و محاق کامل بود .

از امام صادق (ع) چنین نقل شده است : شدیدترین شکنجه های قیامت اختصاص به 7 نفر دارد ، 1- قابیل 2- نمرود که با ابراهیم (ع) از در محاجه و جدال بر آمد 3- آن دو نفری که در میان بنی اسرائیل مردم را به یهودی گری و نصرانیت فرا خواندند . 4- فرعون که ادعا می کرد ( انا ربکم الاعلی ) 5- دو نفر از میان این امت

امام صادق می فرمایند : فبل از کشته شدن هابیل تمام حیواناتدرنده و پرندگان و وحوش در هیئتی مختلط می زیستند و دسته و نوع خاصی نداشتند و تنها بعد از مرگ هابیل بود که از یکدیگر رمیدند و هر یک به شکلی در آمدند . و باز امام صادق (ع) می فرمایند : خداوند حوریه ای بهشتی را به ازدواج یکی از پسران آدم در آورده و فرزند دیگرش را به ازدواج زنی از اهل جن در آمد . و آنچه زیبائی و کمال و حسن خلق است از نسل همان حوریه بهشتی می باشد و سرچشمه سوء خلق ها نیز از اهل جن است .

در جمع بندی بین این روایات و احادیث مطروحه قبل می توان مبنا را بر مجاز و اغماض نهاد یعنی مراد از حوریه بهشتی شبه او در زیبایی و کمال و همچنین است قیاس در مورد زن از اهل جن ، یا مطابق پاره ای از روایات ممکن جمع بین این دو صورت را در مورد یکی از فرزندان آدم متصور شد .

امام صادق (ع) در حدیثی دیگر می فرمایند : ابلیس هنگامی که به زمین هبوط کرد صاحب همسری نبود و او اولین کسی بود که به خود ارضایی خویش پرداخت ، وضعیت مار نیز به همین منوال بود و ذریه ابلیس بوسیله تخمگذاری و تکثیر جوجه رشد می نمایند و بعید نیست که خود ارضایی طرح شده در حدیث قبل ، اشاره به این معنا داشته باشد هر چند معنای اصلی نیز خالی از قوت نمی باشد . علی (ع) می فرمایند : اول کسی که در روی زمین به بزهکاری و فساد پرداخت (عتاق ) دختر آدم (ع) می باشد . خداوند او را صاحب بیست انگشت گردانیده بود و در هر انگشتی دو ناخن بسیار بلند مانند داس قرار داشت ، محل ایجاد فساد او سرزمینی بود خشک و سوزان ، بعد از بی حرمتی و بزه او خداوند شیری بسان فیل و گرگی مانند گوسفند و کرکسی مثل الاغ را برانگیخت تا او را از میان بردارند .

( ابو بکر حضرمی ) از امام باقر (ع) اینگونه روایت می کند : هنگامیکه فرزندان ذکور آدم به 4 تن رسیدند خداوند 4 نفر از حوریان بهشتی را برای ازدواج با آنها و توالد نسل به زمین فرستاد سپس این گروه را به آسمانها فراخواند و در نوبت دیگر آنها را به ازدواج گروهی از اهل جن در آورد . در نتیجه آنچه از حلم و بردباری در روی زمین است از قبل آدم و آنچه زیبایی است از جانب حواست همچنین تمام زشتیها و سوءاخلاق از طایفه جن نشأت می گیرد .

امام باقر (ع) در روایتی دیگر می فرمایند : قابیل بخاطر کشتن یرادرش با شاخهایش در میان خورشید آویزان است او با سرمای کشنده و گرمای طاقت فرسا همراه است تا در آتش قهر الهی غوطه ور گردد .

در ( فروع کافی )  ضمن حدیثی مستند از امام صادق (ع) پیرامون اولین کتابی که نگارش یافت سوال شد آنحضرت در پاسخ فرمودند : خداوند تعالی در (عالم ذر ) یکایک انبیاء و فرشتگان و مومنین و کفار را بر آدم و ذریۀ او عرضه داشت هنگامیکه نوبت معرفی ( داوود (ع) ) رسید آدم پرسید : این کیست که در چنین مرتبه ای از کمال قرار دارد لکن دارای عمری بسیار کوتاه می باشد . خداوند در پاسخ فرمود: این فرزند تو داوود است که بر روال جاری خلقت رزق و روزی او تعیین نموده و برای او چهل بهار بیشتر مقرر نداشتم چرا که من آنچه را بخواهم محو نموده و آنچه را که اراده نمایم ثابت می گردانم و اصل کتاب نزد منست . حال اگر تو بخواهی مقداری از عمرت را به او پیشکش نمایی من نیز لر آن صحه می نهم ، آدم گفت : پروردگارا ! من شصت سال از عمرم را بدو بخشیدم خداوند به جبرئیل و میکائیل و ملک الموت دستور داد تا گفتۀ آدم را رقم زنند زیرا که او بزودی از این بابت دچار فراموشی خواهد شد . آنها نیز نوشته ای فراهم آورده و با گل علّیین آنرا مختوم نمودند . سالها گذشت تا زمانیکه آدم در حالت احتضار قرار گرفت و ملک الموت برای قبض روح به نزد او آمد ، آدم از علت آمدنش پرسید و هنگامیکه دریافت او برای قبض روحش آمده است خطاب به عزرائیل گفت : هنوز شصت سال از عمر من باقی ماندهاست در این هنگام ملک الوت او را از عهدی که بسته بود آگاه ساخت و گفت آنرا به فرزندت داوود بخشیدی و جبرئیل نیز در تایید نظر او نامه امضا شده را در معرض دید او قرار داد . در اینجا امام صادق (ع) فرمودند : به همین خاطر است که هرگاه سند بدهکار بدو نشان داده می شود خوار و ذلیل می گردد . بعد از این مشافهه آدم قبض روح شد .

امام باقر (ع) می فرمایند : میان رکن و مقام قبور تعداد بیشماری از پیامبران است و حضرت آدم (ع) در حرم الهی مدفون است . امام صادق (ع) می فرمایند : بعد از مرگ آدم (ع) ابلیس و قابیل به شماتت او پرداختند و به لوده گری و نواختن آهنگ و موسیقی مشغول گشتند و هر گونه نواختن موسیقی و ضرب که بر این منوال باشد نیز از جانب ابلیس است . در کتاب تهذیب بنحو مرسل و مذاکره و بدون ذکر سند آمده است : هنگامیکه آدم از جنة الماوی به زمین فرود آمد احساس تنهایی و دهشت کرد از خداوند خواست تا یکی از درختان بهشتی را قرین او سازد ، پروردگار نیز اصله ای از درخت خرما را برای او فرستاد تا به نگهداری آن بپردازد . آدم (ع) حتی در هنگام وفات به فرزندانش اینگونه سفارش نمود : من در طول زندگانیم با این درخت مانوس بودم و دوست می دارم بعد از مرگم نیز چنین باشد ، در وقت مرگ شاخه ای از درخت خرما را به دو نیم کرده و در کنا پهلوان من قرار دهید . فرزندان آدم به سفارش پدر عمل نمودند و با اینکه این سنت در زمان جاهلیت منسوخ شده بود لکن پیامبر (ص) آنرا مجدداً احیاء و جاری نمودند . امام صادق (ع) می فرمایند : خداوند تعالی به نوح وحی فرستاد تا یک هفته گرداگرد کعبه طواف نماید بعد از این مدت او تا زانویش در آب فرو رفته و تابوت را که حامل استخوانهای آدم (ع) بود به داخل کشتی منتقل ساخت او سپس به باب کوفه رسید و آنجا بود که در میان مسجد جمعیت همراهش متفرق گشتند و او تابوت را در محلی بنام ( غُرَی ) دفن نمود .

همچنین امام صادق (ع) می فرمایند : آدم ابوالبشر نهصدو سی سال عمر نمود و بعضی روایات سن او را هزار سال ذکر نموده اند .

سید بن طاووس در ( سعدالسعود ) گوید : در ( صحف ادریس ) نبی آمده است که آدم (ع) به مدت ده روز و در پی تبی طولانی رحلت یافت وفات او در روز جمعه یازدهم محرم اتفاق افتاد . مدفن او غاری در میان کوه ابوقبیس است . و صورت او بطرف کعبه قرار دارد . عمر او حدود هزار و سی سال است و حواء یکسال بعد از ارتحال او در پی یک بیماری 15 روزه به دعوت حق لبیک گفته و در جوار آدم مدفون گشت .

استمرار نسل انسان و ازدواج فرزندان حضرت آدم(ع) از نگاه روایات
1. روایتی که می‌فرماید فرزندان آدم در ابتدا با حوریان بهشتی و سپس با اجنّه ازدواج کرده‌اند؛ امام باقر(ع) فرمود: «برای حضرت آدم(ع) چهار فرزند پسر به دنیا آمدند. پس خداوند برای هر یک از این چهار پسر، یک حور العین بهشتی فرستاد. اینان با یکدیگر ازدواج کردند و فرزندانی از این ازدواج به وجود آمد. سپس خداوند این حوریه‌ها را گرفت و این چهار فرزند را با چهار تن از جنّیان تزویج داد و این‌گونه نسلی در میان آنها پدید آمد. پس هر آنچه از حلم و بردباری در میان فرزندان آدم وجود دارد از حضرت آدم(ع) است، هر آنچه از جمال و زیبایی در میان بشر است، از جانب حور العین‌ها است و آنچه از افعال قبیح و سوء رفتار در میان بشر یافت می‌شود از جنّیان است».[1] همین ازدواج به نحو دیگری نیز ذکر شده که یک فرزند با حور العین ازدواج کرد و دیگری با جنّ[2] و روایت دیگری در همین موضوع تنها با کمی اختلاف نقل شده‌اند.[3]
2. از امام رضا(ع) پرسیده شد که چگونه نسل مردم از آدم(ع) به وجود آمد؟ امام(ع) فرمود: «حوا در یک زایمان هابیل را به همراه دختری زایید. سپس در زایمان دوم قابیل را با یک دختر به دنیا آورد. هابیل با دختری که با قابیل به دنیا آمده بود ازدواج کرد و قابیل نیز با دختری که با هابیل به دنیا آمده بود ازدواج کرد. و بعد از این ازدواج‌ها بود که ازدواج خواهر و برادر تحریم شد».[4]
3. دسته‌ای از احادیث تصریح دارند که فرزندان حضرت آدم(ع) هرگز با هم ازدواج نکرده‏اند، ‏بلکه آنها با حوریانی که خداوند از بهشت فرستاد، ازدواج کردند؛ مانند این‌که، از امام صادق(ع) پرسیدند: پیدایش نسل از فرزندان حضرت آدم(ع) چگونه بوده است؟ زیرا بعضى از مردم می‌گویند به حضرت آدم وحى رسید که دختران خود را به پسران خود تزویج نماید و اصل و ریشه تمامى مردم از آن برادرها و خواهران است. امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: «حق تعالى منزّه و برتر از این است که گوینده‌اى در باره حضرتش چنین بگوید، آیا پیامبران، فرستادگان، مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات را از حرام آفریده و قدرت نداشته آنها را از طریق حلال بیافریند و با این‌که از خود این مردم عهد و پیمان بر حلال و پاک و پاکیزگى گرفته است... سپس حضرت امام صادق(ع) به شرح و بیان ابتداى نسل از فرزندان حضرت آدم(ع) پرداخت تا این‌که فرمود: «وقتی قابیل، هابیل را کشت، حضرت آدم(ع) از داغ جوانش هابیل فزع و جزع نمود ...  و خداوند حضرت شیث(ع) را به تنهایى بدون توأم با خواهرى به آدم عنایت فرمود، و اسم شیث، هبة اللَّه است و آن‌حضرت اول کسى است که از آدمیان در زمین وصى و جانشین پیغمبر شد و بعد از حضرت شیث(ع) خداوند یافث را به آدم مرحمت فرمود و یافث هم بدون همزاد متولد گردید، و چون‏ به حد بلوغ و رشد رسیدند، و اراده نمود خداوند که نسل زیاد شود چنان که می‌بینید (زیاد شده‌اند) و تزویج خواهر با برادر حرام بود از این جهت حق تعالى حوریه‌اى به نام نَزلَه در عصر روز پنجشنبه از بهشت فرستاد و امر فرمود به آدم که او را تزویج و همسر شیث نماید، سپس در عصر روز بعد حوریه‌ دیگری به نام مَنزِلَه فرستاد و به آدم(ع) امر فرمود که به یافث تزویج نماید پس از آن‌که حضرت آدم آنها را بدو فرزند خود تزویج نمود براى حضرت شیث پسرى متولد گردید و براى یافث دخترى متولد شد و چون به حد بلوغ و رشد رسیدند خداى تعالى امر فرمود به آدم که دختر یافث را به پسر شیث تزویج کند، و حضرت آدم اطاعت امر کرد و آنها را همسر یکدیگر نمود، و از ایشان، پیامبران و فرستادگان الهی و برگزیدگان و نسل آنها متولد شدند...».[5]
4. امام سجاد(ع) در گفتگویى که با مردى قرشى داشته، می‌فرماید: «هابیل با لوزا خواهر همزاد  قابیل ازدواج کرد و  قابیل با اقلیما، همزاد هابیل»، مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ امام فرمود: «آرى!»، آن مرد عرضه داشت این‌که عمل مجوسیانِ امروز است، آن‌حضرت فرمود: «مجوسیان اگر این کار را می‌کنند و ما آن را باطل می‌دانیم براى این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام می‌دهند»، آن‌گاه امام سجاد(ع) اضافه نمود: «منکر این مطلب نباش براى این‌که درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال می‌بینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکمِ شریعتِ آن روزِ فرزندان آدم(ع) و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود».[6]   
5. طبق برخی از احادیث؛ استمرار نسل انسان را از طریق فرزند سوم حضرت آدم که به نام شیث یا هبة الله که وصی آدم و ولی عهد او بوده، می‌دانند؛ چون هابیل به دست قابیل کشته شد و قابیل که در اثر عصیان و گناه مطرود شده بود، به دنبال فسق و فجور رفت و فرزندان و نسل او نیز که دنباله رو اعمال و افکار او بودند، در اثر عصیان و طغیان در حادثه طوفان حضرت نوح(ع) همه از بین رفتند.[7]
خلاصه این‌که، مسئله ازدواج فرزندان آدم(ع) از مباحثی است که در جوامع روایی، احادیث متعارض و مختلفی را به خود اختصاص داده است.
دیدگاه مفسّران
عده‌ای از مفسّران با استفاده از آیه «اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت...»،[8] معتقدند: که تکثیر نسل فرزندان حضرت آدم(ع) تنها از طریق آدم و همسرش صورت گرفته و موجود سوّمی در آن دخالت نداشته است.[9] لازمه این سخن آن است که فرزندان آدم(ع) - به‌صورت برادر و خواهر- با هم ازدواج کرده باشند؛ زیرا اگر آنها با نژاد و همسران دیگری ازدواج کرده باشند، فرمایش خدا «منهما؛ از آن دو» صادق نخواهد بود.
این موضوع در احادیث متعددی وارد شده است و زیاد هم جای تعجب نیست؛ چه این‌که طبق استدلالی که در دسته‌ای از احادیث نقل شده، این ازدواج مباح بوده است؛ زیرا هنوز حکم تحریم ازواج خواهر و برادر نازل نشده بود.
بدیهی است ممنوعیت یک کار، بسته به این است که از طرف خداوند تحریم شده باشد. چه مانعی دارد که ضرورت‌ها و مصالحی ایجاب کند که در بعضی زمان‌ها کاری جایز باشد و بعداً تحریم گردد؟ همان‌طور که در حدیثی از امام سجاد(ع) (روایت چهارم) بیان شد.
ولی در مقابل؛ گروهی از مفسّران[10] موافق محتوای این دسته از احادیث هستند که فرزندان حضرت آدم(ع) هرگز با هم ازدواج نکرده‏اند، ‏بلکه آنها با حوریانی که خداوند از بهشت فرستاد، ازدواج کردند؛ مانند حدیثی که از امام صادق(ع) نقل شد (روایت سوم).
در اینجا احتمال دیگرى نیز هست که گفته شود: فرزندان آدم(ع) با بازماندگان انسان‌هاى پیشین ازدواج کرده‌اند؛ زیرا طبق روایاتى[11] آدم اولین انسان روى زمین نبوده، و قبل از حضرت آدم(ع) انسان‌های دیگری روی زمین زندگی می‌کردند. مطالعات علمى امروز نیز نشان می‌دهد که نوع انسان احتمالاً از چند میلیون سال قبل در کره زمین زندگى می‌کرده، در حالى که از تاریخ پیدایش آدم تا کنون زمان زیادى نمی‌گذرد، بنا بر این باید قبول کنیم که قبل از آدم انسان‌هاى دیگرى در زمین می‌زیسته‌اند که به هنگام پیدایش آدم در حال انقراض بوده‌اند، چه مانعى دارد که فرزندان آدم با باقیمانده یکى از نسل‌هاى پیشین ازدواج کرده باشد، ولى همان‌طور که گفتیم این احتمال با ظاهر آیه فوق چندان سازگار نیست.[12]
نتیجه این‌که نظریه اوّل مفسّران با ظاهر قرآن سازگارتر است؛ چنان‌که مفسّرانی مانند علامه طباطبائی(ره)، این احتمال اوّل را تقویت کرده و پذیرفته است.رسولُ اللّه ِصلي الله عليه و آله فرمودند: «إنَّ اللّه َ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَةٍ قَبَضَها مِن جَميعِ الأرضِ، فجاءَ بَنو آدمَ علي قَدرِ الأرضِ؛ جاءَ مِنهُمُ الأحمَرُ والأبيَضُ والأسوَدُ و بينَ ذلكَ، والسَّهلُ والحَزنُ والخَبيثُ والطَّيبُ و بينَ ذلكَ؛ خداوند آدم را از مشتي خاك كه از همه زمين برداشت آفريد. پس فرزندان آدم متناسب با خاك زمين آفريده شدند. برخي از آن‌ ها سرخ ‌پوست شدند. برخي سفيد، برخي سياه و برخي حد وسط ميان اين رنگ ‌ها و برخي نرم و برخي خشن و برخي پاك و برخي ناپاك و برخي حد وسط ميان اين ‌ها»

امام علی (ع)

عليه ‌السلام در پاسخ به پرسش از علت نامگذاري آدم و حوا به اين نام‌ ها می‌فرماید: «إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ، و ذلكَ أنّ اللّه َ تباركَ و تعالي بَعَثَ جَبرئيلَ عليه‌ السلام و أمرَهُ أن يأتِيَهُ مِن أديمِ الأرضِ بأربَعِ طِيناتٍ: طينَةٍ بَيضاءَ و طينَةٍ حَمراءَ و طينَةٍ غَبراءَ و طينَةٍ سَوداءَ و ذلكَ مِن سَهلِ‌ها و حَزنِ‌ها. ثُمَّ أمَرَهُ أن يأتيَهُ بأربَعِ مِياهٍ: ماءٍ عَذبٍ و ماءٍ مِلحٍ و ماءٍ مُرٍّ و ماءٍ مُنتِنٍ. ثُمّ أمرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ في الطِّينِ و أدَمَهُ اللّه ُ بيَدِهِ فلَم يَفضُلْ شيءٌ مِن الطِّينِ يَحتاجُ إلَي الماءِ، و لا مِن الماءِ شيءٌ يَحتاجُ إلَي الطِّينِ. فجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ و جَعَلَ الماءَ المالِحَ في عينَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذنَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ في أنفِهِ».

آدم را آدم ناميده‌ اند، چون از اَديم زمين آفريده شد. بدين سان كه خداوند تبارك و تعالي جبرئيل عليه ‌السلام را فرستاد و به او فرمود از اَديم (لايه بيروني) زمين چهار قسمت خاك بياورد: خاكي سفيد، خاكي سرخ، خاكي قهوه اي و خاكي سياه و آن‌ها را از قسمت‌هاي نرم و سخت زمين فراهم آورد. آنگاه به او دستور داد چهار قسمت آب بياورد: آبي شيرين، آبي شور، آبي تلخ و آبي گنديده.

سپس فرمود: كه آب را روي خاك بريزد و خداوند با دست (قدرت) خويش آن‌ ها را به هم آميخت به طوري كه نه خاكي اضافه آمد كه به آب احتياج داشته باشد و نه آبي كه به خاك نياز داشته باشد. پس، آب شيرين را در قسمت حلق آن قرار داد و آب شور را در چشمانش و آب تلخ را در گوش‌ هايش و آب گنديده را در بيني ‌اش.[۲]

امام علی (ع)عليه ‌السلام می‌فرماید: «إنّ آدَمَ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ؛ فيهِ الطَّيِّبُ والصّالِحُ والرَّديُّ، وكلّ ذلكَ أنتَ راءٍ في وُلدِهِ؛ آدم از اَديم (پوسته) زمين كه در آن (خاكِ) پاك و خوب و بد وجود دارد، آفريده شد و تو همه اين صفات را در فرزندان آدم مي ‌بيني»در زمانه ما که هر کالا به هرجاء در هم است خوبو بد معیوبو سالم زشتو زیبا در هم است یا علی یاران خوبت مکن از بد جدا جان مولاء خوبو بد زشتو زیبا  هم درهم است

در ابتدا بايد گفت که اين روايت فقط در کتب اهل سنت آمده است و به همين جهت براي شيعه حجت نمي باشد ؛ اما براي اينکه به خود اهل سنت نيز پاسخ گفته باشيم در مورد اين روايت ومطالبي که به آن مربوط مي شود پاسخي خواهيم نوشت
اصل روايت :
حدّثنا يحيى بن يحيى وأبو بكر بن أبي شيبة وزهير بن حرب ، قال يحيى: أخبرنا وقال الآخران: حدّثنا وكيع ، عن سفيان ، عن حبيب ابن أبي ثابت ، عن أبي وائل ، عن أبي الهيّاج الأسدي ، قال: قال لي علي(عليه السلام) : ألا أبعثك على ما بعثني عليه رسول الله(صلى الله عليه وآله) لا تدَع تمثالا إلاّ طمسته ، ولا قبراً مشرفاً إلاّ سوّيته(صحيح مسلم ج2/ص666 رقم 969 باب الامر بتسوية القبر؛سنن أبي داود ج3/ص215 رقم 3218 باب في تسوية القبر؛سنن النسائي الكبرى ج1/ص653 رقم 2158باب تسوية القبور إذا رفعت)
ابو هياج اسدي مي گويد : امير مومنان به من فرمودند : آيا تو را به همان کاري که رسول خدا من را به آن مامور فرمودند ، نفرستم ؟ هيچ تصويري را باقي مگذار مگر آن که آن را پوشانده باشي ، و هيچ قبري را باقي مگذار مگر آن که آن را هموار کرده باشي .
اشکال سندي :
درست است که اين روايت در بيشتر صحاح سته و مسند احمد آمده است ، اما در اين روايت کساني هستند که متخصصين بحث رجال ، از اهل سنت ، ايشان را تضعيف کرده اند :
وكيع بن جراح رواسي
او غلط هاي بسيار داشت و در پانصد حديث اشتباه کرده بود :
عبد الله بن احمد از پدرش نقل مي کند که گفت :
ابن مهدي أكثر تصحيفا من وكيع ووكيع أكثر خطأ منه وقال في موضع آخر أخطأ وكيع في خمسمائة حديث
(تهذيب التهذيب ج11/ص110 و تهذيب الكمال ج30/ص471 و تاريخ بغداد ج13/ص507 و العلل ومعرفة الرجال ج1/ص394 و سير أعلام النبلاء ج9/ص155)
ابن مهدي در نوشتن از وکيع بيشتر اشتباه مي کرد و وکيع از او بيشتر ( در خود روايت ) اشتباه مي کرد ؛ و در جايي ديگر نيز گفته است که وکيع در 500 روايت اشتباه کرده است .
از ابن مديني نيز نقل شده است که گفت :
قال ابن المديني كان وكيع يلحن ولو حدثت بألفاظه لكانت عجبا كان يقول حدثنا الشعبي عن عائشة(ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج7/ص127؛تهذيب التهذيب ج11/ص114)
از ابن مديني روايت شده است که گفت : وکيع اشتباه سخن مي گفت ؛ و اگر خود الفاظ روايت را مي گفت نيکو بود ؛ مي گفت شعبي از عائشه براي من روايت کرده است !!!( با اينکه چنين چيزي ممکن نيست )
نقل به معني مي کرد و الفاظ را تغيير مي داد :
از ابي نصر مروزي نيز نقل شده است که گفت :
كان يحدث بآخره من حفظه فيغير ألفاظ الحديث كأنه كان يحدث بالمعنى ولم يكن من أهل اللسان(تهذيب التهذيب ج11/ص114)
او در اواخر ( دوره نقل روايتش ) از حفظ روايت مي کرد ؛ پس الفاظ حديث را تغيير مي داد ؛ انگار که نقل به معني مي کند و از اهل زبان نبود ( کلمات را تغيير مي داد )
به سلف جسارت كرده شراب مي خورد و به باطل فتوي مي داد :
و از احمد بن حنبل نقل شده است که در مورد او گفت :
وسئل أحمد بن حنبل إذا اختلف وكيع وعبد الرحمن بن مهدي بقول من نأخذ؟ فقال عبد الرحمن يوافق أكثر و خاصة في سفيان و عبد الرحمن يسلم منه السلف ويجتنب شرب المسكر و كان لا يرى أن تزرع أرض الفرات.
قال ابن المديني في التهذيب وكيع كان فيه تشيع قليل قال حنبل سمعت ابن معين يقول : رأيت عند مروان ابن معاوية لوحا فيه أسماء شيوخ : فلان رافضي ، وفلان كذا ، ووكيع رافضي.
فقلت له وكيع خير منك قال مني قلت نعم فما قال لي شيئا ولو قال شيئا لوثب عليه أصحاب الحديث(سير أعلام النبلاء، ج 9، ص 154. ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج7/ص127)
از احمد بن حنبل در مورد وکيع و عبد الرحمن بن مهدي سوال شد ؛ که اگر اين دو با هم اختلاف داشتند کلام چه کسي را قبول کنيم ؟ پس پاسخ داد : عبد الرحمن بيشتر کلام درست مي گويد و مخصوصا در مورد روايات سفيان ؛ و عبد الرحمن در مورد سلف بد نمي گويد و از نوشيدن مسکرات پرهيز مي کند و کشاورزي در آب فرات را جايز نمي داند ( اما وکيع خير ) ؛ ابن مديني در تهذيب گفته است : او کمي شيعه گري داشت ( به سلف جسارت مي کرد ) ابن حنبل مي گويد از ابن معين شنيدم که مي گفت : در نزد مروان بن معاويه کتابي ديدم که در آن نوشته بود فلاني ( وکيع ) رافضي است ( به سلف جسارت مي کند ) ، پس به او گفتم : وکيع از تو بهتر است ؛ گفت : از من بهتر است ؟ گفتم آري اما پاسخم را نداد ، و اگر چيزي مي گفت اصحاب حديث بر وي پريده و او را مي زدند .
اين شخص با چنين وضعيتي چون يکي از مراجع اصلي در بحث روايت به شمار مي رود و روايات بسياري در فضائل صحابه و احکام ( طبق نظر اهل سنت ) دارد ، به همين جهت اشکالات او را به حساب نمي آورند و او را جزو مشايخ مي دانند .
سفيان ثوري:
او تدليس مي نمود :
ذهبي در مورد او مي گويد :
كان يدلس عن الضعفاء(ميزان الاعتدال ج3ص 245 سفيان بن سعيد)
او از راويان ضعيف تدليس مي نمود ( نام ايشان را از سند حذف مي کرد و سند را به صورتي بيان مي نمود که مورد قبول باشد )
از ابن مبارك نقل شده است که گفت :
حدث سفيان بحديث ، فجئتُهُ وهو يدلسه ، فلما رآني إستحيى ، وقال: نرويه عنك(تهذيب التهذيب ج4/ص101 شماره 199 سفيان بن سعيد بن مسروق الثوري .)
به سفيان روايتي را گفتم ؛ پس به نزد او آمدم در حالي که در سند اين روايت تدليس کرده ( و آن را براي مردم از خودش و بدون ذکر من نقل مي کرد تا چنين بيان کند که خود از راوي بزرگي روايت شنيده است ) ؛ وقتي که من را ديد خجالت کشيد و گفت : ( از اين به بعد ) از تو روايت خواهم کرد .
و از يحيي بن معين نقل شده است که گفت :
جَهد الثوري أن يدلسَ عليَّ رجلا ضعيفاً فما أمكنه(تهذيب التهذيب ج11/ص192 رقم 359 يحيى بن سعيد بن فروخ القطان)
ثوري مي خواست که روايتي را براي من از شخص ضعيفي روايت کرده و در آن تدليس کند اما نتوانست ( و من فهميدم )
و نيز از يحيي نقل شده است که گفت :
لم يكن أحد أعلم بحديث أبي إسحاق من الثوري وكان يدلس(الجرح والتعديل ج4/ص225 رقم 972 سفيان بن سعيد بن مسروق الثوري )
كسي به اندازه ثوري در مورد حديث ابي اسحاق آگاهي نداشت اما او تدليس مي کرد .
حبيب بن أبي ثابت:
مدلس بود :
ابن حبان در مورد او گفته است :
كان مدلساً(تهذيب التهذيب 2: 156 رقم 323حبيب بن أبي ثابت ، تقريب التهذيب ص150 رقم 1084 حبيب بن أبي ثابت)
او مدلس بود .
رواياتي دارد که نبايد از آن ها پيروي کرد :
عقيلي در مورد او مي گويد :
وله عن عطاء أحاديث لا يتابع عليها(تهذيب التهذيب ج2 ص156رقم 323حبيب بن أبي ثابت)
او از عطاء رواياتي دارد که نمي توان آن ها را پذيرفت .
حكم تدليس در نظر علماي اهل سنت :
چون در اين سند دو نفر از راويان مدلس بودند ، بد نيست حکم تدليس را از نظر اهل سنت بدانيم: از امام شافعي روايت شده است که شعبة بن حجاج مي گفت : تدليس برادر دروغ است ؛ و غندر نيز گفته است : تدليس در روايت از زنا بدتر است ؛ و اگر از آسمان به زمين بيفتم ، براي من راحت تر است از اينکه تدليس کنم ؛ معافي مي گويد : از شعبة شنيدم که مي گفت : اگر زنا کنم براي من از تدليس کردن دوست داشتني تر است ...) الكفاية في علم الرواية خطيب بغدادي : ص‏395، دار الكتاب العربي بيروت.)
حال اهل سنت ، چنين روايتي را در صحاح خويش آورده و به اسم اينکه اين روايت در صحاح آمده است ، مردم را مجبور به تخريب سنگ قبرها مي نمايند و شيعه را به اصطلاح تخطئه مي کنند
أبو وائل تنها راوي اين روايت:
او شفيق بن سلمة است که از دشمنان امير مومنان بوده و جزو نواصب به شمار مي رود . اهل سنت در حالي اين روايت را از او به نقل از امير مومنان مي پذيرند که رسول خدا فرموده اند :
يا علي لايحبك إلاّ مؤمن ، ولا يبغضك إلاّ منافق(مجمع الزوائد 9: 133 .باب منه جامع فيمن يحبه ومن يبغضه)
اي علي هيچ کس تو را دوست نمي دارد مگر اينکه مومن است و هيچ کس جز منافقين تو را دشمن نمي دارد .
او عثماني بود :
ابن ابي الحديد در مورد او مي گويد :
كان عثمانياً يقع في علي (عليه السلام) (شرح نهج البلاغة ج 4ص 99 فصل في ذكر المنحرفين عن علي)
او عثماني بود ( کساني که امير مومنان را مسئول کشتن عثمان دانسته به حضرت جسارت مي کردند ) و به علي جسارت مي نمود .
مي گفت علي سبب بروز فاجعه شده است !!!
عن المدائني عن شعبة، عن حصين قلت لأبي وائل: أعلي أفضل أم عثمان؟ قال: علي إلى أن أحدث، فأمّا الآن فعثمان.)أنساب الأشراف ج 6 ص 102)
از شعبه روايت شده است که حصين گفته است : به ابو وائل گفتم علي برتر است يا عثمان؟ گفت علي برتر بود تا زماني که سبب بروز فجايع شد ؛ اما الان عثمان برتر است .
خلفاي اسلام يا دين ندارند يا عقل :
عن الأعمش، قال لى أبو وائل: يا سليمان، ما في أمرائنا هؤلاء واحدة من اثنتين، ما فيهم تقوى أهل لاسلام، ولا عقول أهل الجاهلية.(سير أعلام النبلاء: 164/4، تاريخ الإسلام: 86/6، تهذيب الكمال: 553/12.)
اعمش مي گويد : ابو وائل به من گفت : اي سليمان ؛ در بين حاکمان ما يکي از دو چيز موجود نيست : يا تقواي مسلمانان و يا عقل مردمان جاهلي !!!
از حجاج دفاع مي کرد !!!
قال ابن الزبرقان کنت عند أبي وائل فجعلت أسب الحجاج وأذکر مساويه ، فقال : لا تسبه وما يدريک لعله قال : اللهم اغفر لي فغفر له!!!(حلية الأولياء ج 4 ص 102)
ابن برقان مي گويد : در نزد ابو وائل بوديم ؛ پس به حجاج ( بن يوسف ثقفي يکي از معروفترين دشمنان اهل بيت و نواصب ) فحش دادم و بدي هاي او را باز گو نمودم ؛ پس ابو وائل به من گفت : مبادا به او جسارت کني ، شايد گفته باشد خدايا من را ببخش و خدا نيز او را بخشيده باشد !!!
شراب مي نوشيد و لباس معصفر بر تن مي کرد :
كان يشرب الجرّ - أي نبيذ الجر ويلبس المعصفر لا يرى بذلك بأساً.(المعارف ص 255.)
او شراب جر مي نوشيد و لباس معصفر بر تن مي کرد و اين کار را جايز مي دانست !!
اين در حالي است که مسلم در صحيح خويش از علي بن ابي طالب روايت مي کند که فرمود :
نهاني رسول اللّه (ص) عن التختم بالذهب... وعن لباس المعصفر.
(صحيح مسلم: 144/6، ح 5331، كتاب الّلباس (والزينة)، باب النَّهْىِ عَنْ لُبْسِ الرَّجُلِ الثَّوْبَ الْمُعَصْفَرَ.)
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم من را از انگشتر طلا به دست کردن و از ... پوشيدن لباس معصفر نهي کردند .
اما اين روايت جدا از اشکال سندي اشکال دلالي نيز دارد که به آن مي پردازيم :
اشکال دلالي روايت :
الف) اين روايت شاذ است :
اين مضمون را تنها ابو الهياج ( حيان بن حصين ) نقل کرده است و سيوطي در شرح نسائي مي گويد :
ليس لأبي الهيّاج في الكتب إلاّ هذا الحديث الواحد .
ابو الهياج در کتاب هاي روايي غير از اين يک روايت ندارد !!!(شرح سنن السنائي‏ج.. ص 286. حاشية السندى علي النسائي: 88/4.)
ب) اين دستور امير مومنان چه زماني صادر شده است ؟
از ظاهر سخنان ابي الهياج چنين به نظر مي آيد که ماجراي تسويه قبور براي زمان خلافت امير مومنان بوده است ؛ که اگر چنين باشد ، دو حالت براي اين روايت متصور است :
الف ) اين قبور ، مربوط به کفاري بوده است که در زمان خلافت امير مومنان و گسترش کشور اسلامي ، مسلمانان به آنجا رسيده بودند ؛ که در اين صورت ربطي به قبور مسلمانان ندارد .
ب) اين قبور مربوط به مسلمانان است : که اين فرض طعنه بر خلفاي گذشته به حساب مي آيد . زيرا بايد چنين گفت که خلفاي قبل ، دستور به چنين کاري نداده و مسلمانان تا زمان امير مومنان بر روي قبور خويش ساختمان مي ساختند ؛ که اين طعنه به خلفاي سابق به حساب آمده و اهل سنت آن را نمي پذيرند .
ج ) اين روايت مي گويد قبر را به صورت کوهان شتر در نياوريد ، يعني درست مخالف روش اهل سنت :
همانطور که در کتاب قاموس اللغة آمده است عرب به بلندي و نيز به کوهان شتر مي گويند شرف ؛(القاموس 3: 162 . مادة شرف)
بنا بر اين «شرف» ، هم شامل هر گونه بلندي مي شود و هم شامل چيز هايي که شبيه کوهان شتر باشد ؛ اما کلمه « سويته » که در روايت آمده است قرينه بر معناي دوم است ؛ زيرا اگر مقصود تخريب کردن باشد ، بايد در روايت مي فرمودند «قبرا مشرفا الا خربته» اما فرموده اند «سويته» يعني هموار کردم ؛ به عنوان مثال اگر کسي بگويد من راه را هموار کردم ، به معني خراب کردن راه و از بين بردن آن نيست ؛ بلکه به معني بر طرف کردن پستي ها و بلندي هاي راه است .
و به عبارت ديگر در اين روايت سه احتمال موجود است :
1 ـ مقصود خراب کردن ساختمان هاي روي قبور باشد .
2 ـ مقصود خراب کردن سنگ قبر ها و يکسان ساختن آن با زمين باشد
3 ـ مقصود صاف کردن سطح قبر و از بين بردن حالت کوهاني روي آن باشد .
احتمال اول بر خلاف سيره صحابه و عموم مسلمانان است ؛ زيرا ايشان نه تنها ساختمان هاي روي قبور را خراب نکردند ، بلکه بر روي قبور بسياري از جمله قبر رسول خدا و ... ساختمان ساختند .
احتمال دوم نيز قطعا باطل است ؛ زيرا اجماع شيعه و سني بر آن است که مستحب است قبر به اندازه يک وجب از زمين بالاتر باشد .
بنا بر اين تنها احتمال سوم باقي مي ماند که بر ضد نظر مشهوراهل سنت است .
و عده اي از علماي اهل سنت نيز به چنين مضموني تصريح کرده اند :
نووي نظر شيعه را تاييد مي کند :
وي مي گويد :
إن السنّة أن القبر لا يرفع عن الأرض رفعاً كثيراً ، ولا يُسّنم بل يرفع نحو شبر ويسطح .(المجموع للنووي ج 1 ص 229و 5ص295؛شرح النووي على صحيح مسلم ج7/ص36؛تحفة الأحوذي ج4/ص130 باب ما جاء في تسوية القبر)
مستحب آن است که قبر از زمين بيش از يک وجب بالا نيايد و به صورت کوهان شتر نباشد ، بلکه سطح آن صاف باشد و يک وجب از زمين بالا بيايد .
و نيز مي گويد :
ظاهر المذهب أن التسطيح أفضل.
آنچه از مذهب به دست مي آيد آن است که صاف بودن سطح قبر بهتر است ( از کوهاني بودن )
قسطلاني نظر شيعه را تاييد مي کند :
وي درابتدا مي گويد :
السنّة في القبر تسطيحه وانه لايجوز ترك هذه السنّة لمجرّد أنها صارت شعاراً للروافض ، وانه لا منافاة بين التسطيح وحديث أبي هيّاج ... لأنّه لم يُرد تسويته بالأرض وانّما أراد تسطيحه جمعاً بين الأخبار(إرشاد الساري ج2ص 468 )
مستحب در مورد قبور آن است که سطحش صاف باشد ؛ و جايز نيست اين مستحب را به اين علت که علامت روافض ( شيعيان ) شده است ترک کنيم !!! و منافاتي بين صاف بودن سطح قبر و روايت ابي هياج نيست ... زيرا مقصود حضرت صاف کردن قبر با زمين نيست ، بلکه مقصود صاف کردن روي آن است ؛ و اين با جمع بين اخبار به دست مي آيد .

 خدایا کسانی که نظر نمیدهند روز قیامت قیافه شان را هم نبینم حتی اگر سپاهی76 باشند و 85بسیجی 76 +85 =161تقسیم بر 7=23 مهدی 23 سپاهی 76+85 بسیجی= 161= 1ضربدر6=6+1= 7 ثبع المثانی من القرآن العظیم  136بسیجیان 136 علی به ابجد کبیر و صغیر 136 میباشد اگر بسیجیان در زمان امام علی بودند کسی جرات قصب خلافت علی را نداشت علی تنها و بی یاور بود و اسلام نابود میشد اگر دست به شمشیر میبرد با یه تیر دو نشان زد کافران

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در دو شنبه 23 آذر 1394برچسب:,ساعت 17:45 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |




حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار
مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند
مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب
مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی
شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385
با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب
سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196
گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست
گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385
دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است
به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53
مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه
انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385
بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست
مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202
امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا
علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19
قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه
دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود
پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع