هفته وحدت بر ولایت مداران آزاد مردان حق طلب مبارک باد
بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست سلطان عالم زاده محراب کعبه شهید محراب علیست مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد وقائم آل محمدیست اسم اعظم نام خاتم قائم آل محمد هم علیست آئینه جمال بی مثال قائم آل محمدیست
سوره حجر آیه71 قال هذا صراط علی مستقیم مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی مولاء منم فداییت من سنه قربان فدایت بگردم عزیز ارباب از دوریت چکنم بکجاروم غلامت را دریاب ای عزیزاینم آیه قرآن بقیه" الله خیرا" لکم یا بقیه" یارانت را دریاب دلشان برایت تنگ شده مولاء چه میشود اگر بما نظر کنی قلب سنگی ما را هم طلاء کنی شنیده ایم که از سنگ هم طلاء درست میکنی به امر خدا مرده را هم زنده میکنی با هر کسی با زبان خودش صحبت میکنی محمدی علی واری سایه هم که نداری عشقی جانی خودخود خود مولای مایی ماهی جانی عشقی صفایی دیر هم شده دریاب یاران را همین است بهتر از این میخواهی تقدیم به روی ماهت یا قائم آل محمدی (عج)
و جنگجو ها و بکسورها دست به سینه نماز میخوانند مثل عمر از ترسش همیشه میگفت آماده نبرد با خدا باشید خیلی 231احمق ملحد 231 بود عمر در جهان از عمر خر تر ندیدم به ابجد خر 800-430 مقصر = 370 شیطان 370-60 پلیدیها = 310 عمر از خر هم خر تر بوده است خر مقصر لگد زن درب خانه امیرالمومنین را به آتش کشید و با لگد به درب سوخته کوبید و از قصد دختر عزیز رسول خدا را به شهادت رسانید در کتب خود اهل وهابی موجود میباشد سرچ کنید شهادت فاطمه آتش به دره خانه مولاء بهانه بود منظور خسم کشتن بانوی خانه بود در نشستی که با احباء بود صحبت از ارزش تولی بود گفته شد ارزش ولای علی بی کمو کاست جان حضرت زهراء بود کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست ان اکرمکم عندالله اتقاکم 1124 -541 عمر ابوبکر = 583 ابجد 5 تن آل عباء خانواده محترم پیامبر 583از همه با تقواء ترندابجد 5 تن را از راست بخوانی میشود 583 میشود 385شیعه براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است و هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد385شیعه385فرقه فقط 385فقط یک فرقه اهل نجات است شیعه385اهل البیت و یطهر کم تطهیرا 385
اعتقادناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد
وبعد : یکی از مخاطرات بزرگی که جوامع را به فساد کشانده و خانواده ها را از یکدیگر جدا نموده و مردم را دچار بلا و امراض کرده سحر و پیامدهای ناپسند آن می باشد. پس بسیار ضروری است که انسانها حقیقت آن را فهمیده ، خطراتش را بشناسند و از شر آن پرهیز نموده تا در انجام چیزی که حکمش را نمی دانند نیافتند. برادر و خواهر گرامی این نکات مختصر را برایت بازگو می کنم تا انشاء الله با بعضی از جنبه ها یش آشنا شده و قسمتی از مخاطراتش را بدانی: 1- تعریف سحر و بیان حقیقت آن: سحر : در لغت بر چیزی اطلاق می شود که پنهان بوده و سبب آن مخفی مانده باشد و به همین دلیل عرب در مورد اختفای شدید می گوید: مخفی تر است سحر. و در اصطلاح شرعی چنانچه ابن قدامه (رح) در کتاب "المغنی" می گوید: عبارتست از گره یا وردی که نوشته یا گفته می شود و یا عمل چیزی که بر بدن ، قلب و یا عقل شخص مسحور به صورت غیر مستقیم تأثیر بگذارد. [المغنی 8/150]. - سحر دارای حقیقت و تأثیر است و چه بسا شخص سحر شده می میرد یا طبع و عادتش تغییر می کند . سحر در ناراحتی و از بین رفتن بدن دارای تأثیر بوده ،و این چیزی است که تمامی علما بر آن اتفاق داشته و قرآن و سنت صحیح برآن دلالت می کند .[ رجوع شود به المجموع للنووی: 19/240و الفروق للقرفی:4/149,وغیره] - از جمله سحر آن است که بوسیله ساحر و با کمک شیطانی که او را در فساد و افساد یاری می کند صورت می پذیرد بگونه ای که نفس ساحر با نفس شیطان متحد شده و بدینوسیله فساد ایجاد می کند و این امر مبنی بر سخنان و اعمال مخصوصی می باشد که از ساحر صادر شده و با قدرت خداوند بر دیگران تأثیر می گذارد که این نوع اول سحر است. و نوع دوم: طلسم. عملی است که ساحر به کمک شیطان یا بنا بر کار شیطان بر دستمال یا لباس یا فلزات و مانند اینها انجام می دهد به شکلی خاص و در زمانی خاص و با حجم و صورتی معین برای ضرر رساندن به یک فرد یا افراد یا آنچه که در اختیار دارد . این مهمترین نوع از انواع سحر است. 2- حکم سحر و بیان خطرات آن: باید یقین داشت که سحر به وقوع نمی پیوندد مگر با یاری جستن از شیاطین و بندگی آنها با قول و فعل و انجام محرمات و خبائث و مانند آنها و تمامی اینها کفر و شرک می باشد که برای مسلمانی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد جایز نیست آن را انجام دهد. دلایل کفر ساحر بسیار است که از جمله آنها: الف: قال تعالى: (وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ )(102البقرة) « و سلیمان کفر نورزید ولکن شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند» در استدلال به آیه می توان گفت که در این آیه حکم صادر شده کفر است، که بر سحر اطلاق شده و مبین این موضوع است که که علت کفر،سحر می باشد. ب ـ قال تعالى: (وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ)(102البقرة) «(هاروت و ماروت) به هیچ کس چیزی نمی آموختند مگر اینکه پیشاپیش به او می گفتند: ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو. از ایشان چیزهایی آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می افکندند و حال آنکه با چنین جادو نمی توانند به کسی زیان برسانند مگر اینکه با اجازه و اذن خدا باشد. و آنان قسمتهایی را فرا می گرفتند که برایشان زیان داشت و بدیشان سودی نمی رساند و مسلما می دانستند هر کسی خریدار اینگونه متاع باشد بهره ای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند است آنچه خود را بدان فروخته اگر می دانستند» دلالت آیه را از دو وجه می توان بررسی نمود: تصریح در این امر که یادگیری آن کفر است. با این سخن خداوند که (فلا تکفر). صدیق حسن خان می گوید « آیه بر این دلالت می کند که فراگیری سحر کفر است و ظاهر آیه بر عدم تفاوت بین معتقد و غیر معتقد و بین کسی که آنرا یاد می گیرد تا ساحر شود و کسی که آنرا برای دفع آن میاموزد، می باشد» [نیل المرام:21] اینکه سحر هیچ نفعی ندارد و خداوند آنچه را که در آن نفعی نیست را برای بندگانش مباح ننموده. و وجود نص بر اینکه هرکس آنرا فراگیرد در آخرت نصیبی نخواهد داشت و آنکس که در آخرت نصیبی ندارد کافر است. ج ـ قال تعالى : (وَلا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى)(69/طـه) « و ساحر هر کجا که رود رستگار نخواهد شد». و نفی رستگاری در اینجا شامل هر رستگاری در دنیا و آخرت می شود و این دلیل بر کفر است زیرا رستگاری به صورت کلی از کسی نفی نمی شود مگر از شخص کافری که هیچ خیری در او نیست. و علما بر حرمت آموزش و فراگیری سحر اجماع دارند. ابن قدامه رحمة الله می گوید: «آموزش و فراگیری سحر حرام است که اختلافی در این موضوع بین اهل علم سراغ ندارم» و امام ذهبی رحمةالله در کتاب کبائر می گوید: « سومین گناه کبیره سحر است زیرا شخص ساحر ناچار است که کافر شود و خداوند متعال می فرماید: (وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ )(102البقرة)...تا آنجا که می گوید: پس می بینی که خلق کثیری از گمراهان وارد سحر شده و گمان می کنند که فقط حرام است و نمی دانند که سحر کفراست و سیمیاء(نوعی سحر) را فرامی گیرند که عین سحر است و درباره عقد مرد با زنش که سحر است و در محبت مرد به زن یا نفرت از او با کلمات مجهولی که اکثر آن شرک و گمراهی است» [الکبائر/14] و شیخ حافظ حکمی می گوید: و می دانیم که سحر انجام نمی شود مگر با کفر به خداوند متعال [ معارج القبول:1/512] 3- راه در امان ماندن ازسحر: بهترین راه علاج سحر این است که شخص قبل از وقوع از آن دوری کند چرا که پیشگیری بهتر از درمان است و ساحر انسان گمراهی است که از شر و فساد خوشش میاید و او برای عملی ساختن اغراض پلیدش از شیطان یاری می جوید و قرآن طریقه درامان ماندن مسلمان از شر شیطان و پیروان و یارانش را بیان نموده که از جمله آن: 1-خالص نمودن خویش و توحید فقط برای خداوند و تفکر در این موضوع که هر سببی مسببی دارد و هر آنچه که در ماحول او می گذرد در دست خداوند است و اینکه هیچ چیز به او نفع یا ضرری نمی رساند مگر با اذن و اراده خداوند متعال :(وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ )(102/البقرة) « و آنها نمی توانند به احدی ضرر برسانند مگر با اذن خداوند» 2- پناه بردن به خداوند از شیطان خداوند متعال می فرماید: (وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ*وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ)(97-98/المؤمنون) « و بگو پروردگارا خویشتن را از وسوسه های اهریمنان در پناه تو میدارم و خویشتن را در پناه تو می دارم از اینکه با من گرد آیند ». 3- تقوای خداوند و محافظت بر اوامر و نواهی او خداوند متعال می فرماید: (وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا)(2/الطلاق) « هر کس که تقوای خدا را پیشه کند برایش گشایشی حاصل می شود» وقال تعالى: (وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ)(120/آل عمران) « و اگر صبرو تقوا پیشه کنید مکر آنها به شما هیچ ضرری نمی رساند براستی که خداوند به آنچه انجام می دهند احاطه دارد». 4- توکل بر خداوند و اعتماد بر او از قویترین راهها برای دفع هر شرور ازانسان می باشد و هرکس که بر خداوند توکل کند پس خداوند برای او کافی است و خداوند متعال می فرماید: (وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ) (3/الطلاق) 5- محافظت بر اذکار روزانه از جمله اذکار صبح و شام و خواب و مانند آنها و صد مرتبه در روز لااله الا الله گفتن و قرائت دو آیه آخر سوره بقرة و خواندن آیة الکرسی و موارد دیگری که در کتاب و سنت برای محافظت انسان مؤمن وارد شده است. 4- روشعلاج سحر: خداوند هیچ مریضی را نازل نکرده مگر اینکه دوایی برای آن قرار داده و خداوند برای سحر هم همانند دیگر بیماریها داروهایی قرار داده تا بتوان آنرا برطرف نمود و از جمله آنها: 1-از بزرگترین اسباب و قویترین آنها : در خواست از خداوند متعال برای برطرف نمودن و رفع امراض یا آنچه که به او رسیده و پناه بردن صادقانه و از روی اخلاص و فراهم نمودن اسباب اجابت دعا و محلهای آن و خداوند متعال می فرماید: :( أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ ) (62/ النمل) « ( آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده می رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می کند هرگاه او را به کمک طلبد». 2- اوراد و رقیه شرعی بوسیله کلام خداوند و کلام رسول الله صلی الله و علیه وسلم و هر کلام شرعی که در آن شرک و کفر و پناه بردن به غیر خدا یا مانند آن نباشد و با زبان عربی فصیح و مفهوم باشد و اینکه اعتقاد داشته باشیم که این خود به خود هیچ تأثیری ندارد و سببی از اسباب می باشد. 3-بیرون آوردن سحر و باطل کردنش که با از بین بردن ماده خبیث و نابود کردن آن صورت می گیرد. 4- استعمال داروهای مباح که پزشکان و اهل علم آنرا تشخیص دهند مانند خوردن هفت خرمای مدینه هر روز صبح که از سحر قبل از وقوعش جلوگیری میکند و برای بعد از وقوعش هم سودمند می باشد چنانچه در صحیح بخاری از روسول الله صلی الله و علیه وسلم روایت شده که :" من اصطبح بسبع تمرات من عجوة ـ وفی روایة من تمر المدینة ـ لم یضره سحر ولا سم ذلک الیوم إلى اللیل". هر کس صبح هفت خرمای مدینه را بخورد در آن روز تا شب هیچ سحر یا سمی به او ضرر نمی رساند. و همچنین آنچه که علما از به کار بردن برگ سدرسبز و دیگر چیزهایی که برای درمان سحر ذکر نموده اند . رجوع شود به سخنان ابن حجر در کتاب فتح الباری .[ فتح الباری: 10/233] 5- حجامت در مکانی که سحر به آن آسیب رسانده و اگر اثر آن در عضوی باشد که بتوان ماده آلوده را از آن خارج ساخت بسیار سودمند است. ای برادر گرامی اینها اشاراتی بود حول این موضوع مهم که خطر آن عمومی شده و از خداوند متعال درخواست می کنم که من و شما را از شر اشرار و کید فجار در امان بدارد و ضرر کسانی که بوسیله سحر دچار آسیب شده اند را رفع بفرماید. و صلی الله و سلم علی نبینا محمد.
علت عدم استجابت دعا
علت عدم استجابت دعا یک بار ابراهیم بن اسحاق از بازار بصره می گذشت که مردم هم دورش جمع شدند و به او گفتند:: ای ابا اسحاق چرا دعا می کنیم ولی دعایمان مستجاب نمی شود گفت: چون قلب هایتان با ده چیز مرده است اول: خداوند را می شناسید اما حقش را ادا نمی کنید دوم: گمان می کنید که پیامبر صلی الله علیه و سلم را دوست دارید اما از سنتش پیروی نمی کنید و امام زمانتان را نمیشناسید سوم: قرآن را می خوانید اما به آن عمل نمی کنید چهارم: از نعمت های خداوند استفاده می کنید اما شکرش را به جا نمی آورید پنجم: می گویید که شیطان دشمنتان است اما در عمل از او پیروی می کنید ششم: می گویید بهشت حق است اما برایش تلاش نمی کنید هفتم می گویید جهنم حق است اما از آن نمی گریزید هشتم: می گویید مرگ حق است اما خود را برای آن آماده نمی کنید نهم: هر وقت از خواب برمی خیزید مشغول به عیوب مردم می شوید و عیوب خود را فراموش می کنید دهم:مرده هایتان را دفن می کنید اما از آن ها عبرت می گیرید
وبعد : یکی از مخاطرات بزرگی که جوامع را به فساد کشانده و خانواده ها را از یکدیگر جدا نموده و مردم را دچار بلا و امراض کرده سحر و پیامدهای ناپسند آن می باشد. پس بسیار ضروری است که انسانها حقیقت آن را فهمیده ، خطراتش را بشناسند و از شر آن پرهیز نموده تا در انجام چیزی که حکمش را نمی دانند نیافتند. برادر و خواهر گرامی این نکات مختصر را برایت بازگو می کنم تا انشاء الله با بعضی از جنبه ها یش آشنا شده و قسمتی از مخاطراتش را بدانی: 1- تعریف سحر و بیان حقیقت آن: سحر : در لغت بر چیزی اطلاق می شود که پنهان بوده و سبب آن مخفی مانده باشد و به همین دلیل عرب در مورد اختفای شدید می گوید: مخفی تر است سحر. و در اصطلاح شرعی چنانچه ابن قدامه (رح) در کتاب "المغنی" می گوید: عبارتست از گره یا وردی که نوشته یا گفته می شود و یا عمل چیزی که بر بدن ، قلب و یا عقل شخص مسحور به صورت غیر مستقیم تأثیر بگذارد. [المغنی 8/150]. - سحر دارای حقیقت و تأثیر است و چه بسا شخص سحر شده می میرد یا طبع و عادتش تغییر می کند . سحر در ناراحتی و از بین رفتن بدن دارای تأثیر بوده ،و این چیزی است که تمامی علما بر آن اتفاق داشته و قرآن و سنت صحیح برآن دلالت می کند .[ رجوع شود به المجموع للنووی: 19/240و الفروق للقرفی:4/149,وغیره] - از جمله سحر آن است که بوسیله ساحر و با کمک شیطانی که او را در فساد و افساد یاری می کند صورت می پذیرد بگونه ای که نفس ساحر با نفس شیطان متحد شده و بدینوسیله فساد ایجاد می کند و این امر مبنی بر سخنان و اعمال مخصوصی می باشد که از ساحر صادر شده و با قدرت خداوند بر دیگران تأثیر می گذارد که این نوع اول سحر است. و نوع دوم: طلسم. عملی است که ساحر به کمک شیطان یا بنا بر کار شیطان بر دستمال یا لباس یا فلزات و مانند اینها انجام می دهد به شکلی خاص و در زمانی خاص و با حجم و صورتی معین برای ضرر رساندن به یک فرد یا افراد یا آنچه که در اختیار دارد . این مهمترین نوع از انواع سحر است. 2- حکم سحر و بیان خطرات آن: باید یقین داشت که سحر به وقوع نمی پیوندد مگر با یاری جستن از شیاطین و بندگی آنها با قول و فعل و انجام محرمات و خبائث و مانند آنها و تمامی اینها کفر و شرک می باشد که برای مسلمانی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد جایز نیست آن را انجام دهد. دلایل کفر ساحر بسیار است که از جمله آنها: الف: قال تعالى: (وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ )(102البقرة) « و سلیمان کفر نورزید ولکن شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند» در استدلال به آیه می توان گفت که در این آیه حکم صادر شده کفر است، که بر سحر اطلاق شده و مبین این موضوع است که که علت کفر،سحر می باشد. ب ـ قال تعالى: (وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ)(102البقرة) «(هاروت و ماروت) به هیچ کس چیزی نمی آموختند مگر اینکه پیشاپیش به او می گفتند: ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو. از ایشان چیزهایی آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می افکندند و حال آنکه با چنین جادو نمی توانند به کسی زیان برسانند مگر اینکه با اجازه و اذن خدا باشد. و آنان قسمتهایی را فرا می گرفتند که برایشان زیان داشت و بدیشان سودی نمی رساند و مسلما می دانستند هر کسی خریدار اینگونه متاع باشد بهره ای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند است آنچه خود را بدان فروخته اگر می دانستند» دلالت آیه را از دو وجه می توان بررسی نمود: تصریح در این امر که یادگیری آن کفر است. با این سخن خداوند که (فلا تکفر). صدیق حسن خان می گوید « آیه بر این دلالت می کند که فراگیری سحر کفر است و ظاهر آیه بر عدم تفاوت بین معتقد و غیر معتقد و بین کسی که آنرا یاد می گیرد تا ساحر شود و کسی که آنرا برای دفع آن میاموزد، می باشد» [نیل المرام:21] اینکه سحر هیچ نفعی ندارد و خداوند آنچه را که در آن نفعی نیست را برای بندگانش مباح ننموده. و وجود نص بر اینکه هرکس آنرا فراگیرد در آخرت نصیبی نخواهد داشت و آنکس که در آخرت نصیبی ندارد کافر است. ج ـ قال تعالى : (وَلا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى)(69/طـه) « و ساحر هر کجا که رود رستگار نخواهد شد». و نفی رستگاری در اینجا شامل هر رستگاری در دنیا و آخرت می شود و این دلیل بر کفر است زیرا رستگاری به صورت کلی از کسی نفی نمی شود مگر از شخص کافری که هیچ خیری در او نیست. و علما بر حرمت آموزش و فراگیری سحر اجماع دارند. ابن قدامه رحمة الله می گوید: «آموزش و فراگیری سحر حرام است که اختلافی در این موضوع بین اهل علم سراغ ندارم» و امام ذهبی رحمةالله در کتاب کبائر می گوید: « سومین گناه کبیره سحر است زیرا شخص ساحر ناچار است که کافر شود و خداوند متعال می فرماید: (وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ )(102البقرة)...تا آنجا که می گوید: پس می بینی که خلق کثیری از گمراهان وارد سحر شده و گمان می کنند که فقط حرام است و نمی دانند که سحر کفراست و سیمیاء(نوعی سحر) را فرامی گیرند که عین سحر است و درباره عقد مرد با زنش که سحر است و در محبت مرد به زن یا نفرت از او با کلمات مجهولی که اکثر آن شرک و گمراهی است» [الکبائر/14] و شیخ حافظ حکمی می گوید: و می دانیم که سحر انجام نمی شود مگر با کفر به خداوند متعال [ معارج القبول:1/512] 3- راه در امان ماندن ازسحر: بهترین راه علاج سحر این است که شخص قبل از وقوع از آن دوری کند چرا که پیشگیری بهتر از درمان است و ساحر انسان گمراهی است که از شر و فساد خوشش میاید و او برای عملی ساختن اغراض پلیدش از شیطان یاری می جوید و قرآن طریقه درامان ماندن مسلمان از شر شیطان و پیروان و یارانش را بیان نموده که از جمله آن: 1-خالص نمودن خویش و توحید فقط برای خداوند و تفکر در این موضوع که هر سببی مسببی دارد و هر آنچه که در ماحول او می گذرد در دست خداوند است و اینکه هیچ چیز به او نفع یا ضرری نمی رساند مگر با اذن و اراده خداوند متعال :(وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ )(102/البقرة) « و آنها نمی توانند به احدی ضرر برسانند مگر با اذن خداوند» 2- پناه بردن به خداوند از شیطان خداوند متعال می فرماید: (وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ*وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ)(97-98/المؤمنون) « و بگو پروردگارا خویشتن را از وسوسه های اهریمنان در پناه تو میدارم و خویشتن را در پناه تو می دارم از اینکه با من گرد آیند ». 3- تقوای خداوند و محافظت بر اوامر و نواهی او خداوند متعال می فرماید: (وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا)(2/الطلاق) « هر کس که تقوای خدا را پیشه کند برایش گشایشی حاصل می شود» وقال تعالى: (وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ)(120/آل عمران) « و اگر صبرو تقوا پیشه کنید مکر آنها به شما هیچ ضرری نمی رساند براستی که خداوند به آنچه انجام می دهند احاطه دارد». 4- توکل بر خداوند و اعتماد بر او از قویترین راهها برای دفع هر شرور ازانسان می باشد و هرکس که بر خداوند توکل کند پس خداوند برای او کافی است و خداوند متعال می فرماید: (وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ) (3/الطلاق) 5- محافظت بر اذکار روزانه از جمله اذکار صبح و شام و خواب و مانند آنها و صد مرتبه در روز لااله الا الله گفتن و قرائت دو آیه آخر سوره بقرة و خواندن آیة الکرسی و موارد دیگری که در کتاب و سنت برای محافظت انسان مؤمن وارد شده است. 4- روشعلاج سحر: خداوند هیچ مریضی را نازل نکرده مگر اینکه دوایی برای آن قرار داده و خداوند برای سحر هم همانند دیگر بیماریها داروهایی قرار داده تا بتوان آنرا برطرف نمود و از جمله آنها: 1-از بزرگترین اسباب و قویترین آنها : در خواست از خداوند متعال برای برطرف نمودن و رفع امراض یا آنچه که به او رسیده و پناه بردن صادقانه و از روی اخلاص و فراهم نمودن اسباب اجابت دعا و محلهای آن و خداوند متعال می فرماید: :( أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ ) (62/ النمل) « ( آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده می رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می کند هرگاه او را به کمک طلبد». 2- اوراد و رقیه شرعی بوسیله کلام خداوند و کلام رسول الله صلی الله و علیه وسلم و هر کلام شرعی که در آن شرک و کفر و پناه بردن به غیر خدا یا مانند آن نباشد و با زبان عربی فصیح و مفهوم باشد و اینکه اعتقاد داشته باشیم که این خود به خود هیچ تأثیری ندارد و سببی از اسباب می باشد. 3-بیرون آوردن سحر و باطل کردنش که با از بین بردن ماده خبیث و نابود کردن آن صورت می گیرد. 4- استعمال داروهای مباح که پزشکان و اهل علم آنرا تشخیص دهند مانند خوردن هفت خرمای مدینه هر روز صبح که از سحر قبل از وقوعش جلوگیری میکند و برای بعد از وقوعش هم سودمند می باشد چنانچه در صحیح بخاری از روسول الله صلی الله و علیه وسلم روایت شده که :" من اصطبح بسبع تمرات من عجوة ـ وفی روایة من تمر المدینة ـ لم یضره سحر ولا سم ذلک الیوم إلى اللیل". هر کس صبح هفت خرمای مدینه را بخورد در آن روز تا شب هیچ سحر یا سمی به او ضرر نمی رساند. و همچنین آنچه که علما از به کار بردن برگ سدرسبز و دیگر چیزهایی که برای درمان سحر ذکر نموده اند . رجوع شود به سخنان ابن حجر در کتاب فتح الباری .[ فتح الباری: 10/233] 5- حجامت در مکانی که سحر به آن آسیب رسانده و اگر اثر آن در عضوی باشد که بتوان ماده آلوده را از آن خارج ساخت بسیار سودمند است. ای برادر گرامی اینها اشاراتی بود حول این موضوع مهم که خطر آن عمومی شده و از خداوند متعال درخواست می کنم که من و شما را از شر اشرار و کید فجار در امان بدارد و ضرر کسانی که بوسیله سحر دچار آسیب شده اند را رفع بفرماید. و صلی الله و سلم علی نبینا محمد.
از احاديثي که صحاح و سنن آنها را نقل کردهاند، استفاده ميشود که پيامبر خدا به علّتي، بطور موقّت از زيارت قبور نهي کرده بود سپس اجازه داد که مردم راهيِ زيارت آنها شوند. شايد علت نهي اين بوده که اموات گذشته آنان، غالباً مشرک و بت پرست بوده اند و اسلام علاقه و پيوند آنان را با جهان شرک قطع کرده بود. ممکن است علت نهي چيز ديگري بوده باشد و آن اين که گروه تازه مسلمان، بر سر خاک مردگان به باطل نوحه سرايي مي کردند و سخنان خارج از ادبِ اسلامي به زبان مي راندند. ولي پس از گسترش اسلام و پا برجايي نهال ايمان در دل افراد، اين نهي برداشته شد و پيامبر گرامي به خاطر منافع تربيتي که در زيارت قبور هست اجازه داد تا مردم به زيارت قبور بشتابند. نويسندگان سنن و صحاح در اين زمينه چنين نقل ميکنند:
1 - «زُورُوا القبورَ فإنها تُذَکِّرُکم الآخِرَةَ...»(1). «قبرها را زيارت کنيد؛ زيرا زيارت آنها، مايه يادآوري سراي ديگر ميگردد.»
2 - «کُنْتُ نَهَيْتُکُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوا، فَاِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنْيا وَتُذَکِّرُ الآخِرَةَ»(2). «من شما را از زيارت قبور نهي کرده بودم، از اين به بعد زيارت کنيد؛ زيرا زيارت قبور، شما را نسبت به دنيا بياعتنا ميسازد و آخرت را به ياد ميآورد.» روي همين اساس است که پيامبر گرامي، قبر مادر خود را زيارت ميکرد و مردم را به زيارت قبور سفارش ميفرمود؛ زيرا زيارت قبور مايه يادآوري آخرت است.
3 - «زارَ النّبيّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَکي واَبْکي مَنْ حَولَه... إستأْذَنْتُ رَبِّي في اَنْ أَزُورَ قَبرها، فَاَذِنَ لِي، فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّها تُذَکِّرُکُمُ الْمَوْتَ»(3). «پيامبر - ص - قبر مادر خود را زيارت کرد و در کنار قبر او گريست و کساني را که دورش گرد آمده بودند گرياند، آنگاه فرمود: از خدايم اجازه گرفتهام که قبر مادرم را زيارت کنم، شما نيز قبرها را زيارت کنيد، زيرا زيارت آنها مرگ را به ياد ميآورد.»
4 - عايشه ميگويد:
«أنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَخَّصَ في زِيارَةِ الْقُبُورِ»(4). «پيامبر خدا بر زيارت قبور اجازه داد.»
5 - عايشه همچنين ميگويد: پيامبر کيفيت زيارت قبور را اين چنين برايم آموخت: «فَأمَرَني رَبِّي آتي الْبقِيعَ فَأَسْتَغْفِرَلَهُمْ، قُلْتُ کَيفَ أقُولُ: يا رسول اللَّهَ، قالَ: قُولي: السلامُ علي أهل الدِّيارِ مِنَ الْمُؤمنينَ والمُسْلِمينَ يَرْحمُ اللَّه المُسْتَقْدِمينَ مِنّا وَالمُسْتأخِرينَ وإنَّا إنْ شاءاللَّه بِکُمْ لاحِقونَ»(5). «پروردگارم دستور داد که به بقيع بيايم و بر خفتگان در آن طلب آمرزش کنم، (عايشه) ميگويد: گفتم اي رسول خدا چگونه بگويم؟ فرمود: بگو سلام بر اهل اين ديار؛ از مؤمنان و مسلمانان. خداوند پيشينيان از ما و آنان که به دنبال ما ميآيند را رحمت کند، ما به همين زودي به شما ملحق ميشويم.»
6 - در احاديث وارد شده که پيامبر با چه جملههايي به زيارت قبور ميپرداخت، مانند: «السَّلامُ عَلَيْکُم دارَ قَوْمٍ مُؤمنينَ وإنّا واِيَّاکُمْ مُتواعِدونَ غَداً ومُواکِلُونَ، واِنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُم لاحِقُونَ، أللّهمَّ اغْفِر لأِهْلِ بقيع الغَرْقَدِ»(6). در حديث ديگر، چنين آمده: «السَّلامُ عَلَيْکُمْ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُمْ لاحِقونَ، اَنتُم لنا فَرَطٌ ونَحْنُ لَکُم تَبَعٌ أسْئَلُ اللَّه الْعافِيةَ لَنا وَلَکُمْ»(7).
از حديث عايشه استفاده ميشود که هرگاه آخر شب فرا ميرسيد، پيامبر به سوي بقيع ميرفت و ميگفت: «السَّلامُ عَلَيْکُمْ دارقَوْمٍ مُؤْمِنينَ وَاَتاکُمْ ما تُوعَدُونَ، غَداً مُؤَجِّلُونَ، وَاِنَّا اِنْ شاءَاللَّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ»(8). ازحديث ديگري استفاده مي شود که پيامبر گرامي بطور دستجمعي به زيارت قبور ميشتافت و به آنان تعليم مي کرد که اهل قبور را چگونه زيارت کنند. «کانَ رسوُلُ اللَّهَ يُعَلِّمُهُمْ اِذا خَرَجوا اِلَي الْمَقابِرِ فَکانَ قائِلُهُمْ يَقُول: السَّلامُ عَلَي أهلِ الدِّيارِ (يا) السَّلامُ عَلَيْکُمُ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وإنّا إنْ شاءَاللَّهُ لاحِقُونَ أَسْئَلُ اللَّهَ لَنا وَلَکُم الْعافِيَةَ...»(9).
(1) صحیح ابن ماجه 1 :113. (2) سنن ترمذی 3 :274. (3) صحیح مسلم 3 :65. (4) سنن ابن ماجه 1 :113. (5) صحیح مسلم 3 :64 وسنن نسایی 3: 76. (6) سنن نسایی 4 :76. (7) همان. (8) صحیح مسلم 3 : 63. (9) صحیح مسلم 3 : 11.
2010-06-15 14:56:00
گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر
ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:
,
ساعت 9:39 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام
|